آینده پژوهی رشت

قسمت اول (بحران آب و جمعیت)

  1. کمبود آب و خشکسالی در کشور به حالت بحرانی رسیده است.
  2. افزایش مهاجرت به شهرهای شمالی از مناطق مرکزی ایران صورت می گیرد.
  3. این روند در چندسال گذشته قوت گرفته و شاهد حضور افراد زیادی از تهران، اصفهان، مشهد، اردبیل… در سطح گیلان هستیم.
  4. جمعیت گیلان به بیش از 5 میلیون نفر و به تبع جمعیت رشت به بیش از 3 میلیون نفر می رسد.
  5. افزایش جمعیت منجر به افزایش تقاضای مسکن می شود. افزایش تقاضای مسکن باعث افزایش قیمت زمین در وهله اول و گسترش شهر در وهله دوم می گردد.
  1. در سطح شهر، زمین های بسیاری وجود دارد که با وجود فاصله کمتر از 10 دقیقه ای به مرکز شهر ارزش مترمربع آن، کمتر از 200 هزار تومان است.
  2. در صورتی که برنامه ریزی هدفمند توسط شهرداری صورت نگیرد به احتمال بسیار زیاد اکثریت جمعیت در محور رشت به انزلی مستقر می شوند که به تبع خارج از حریم شهر قرار می گیرد.
  3. قرارگیری آن ها در خارج شهر باعث می شود که شهر نتواند از درامدهای حاصل از مهاجرت، منفعت اقتصادی لازم را در حوزه های زیرساختی ببرد، به جهت اینکه درامدهای نوسازی و عوارض شهری توسط آن ها پرداخته نمی شود.
  4. در کنار این مساله باید توجه داشت که به علت عدم وجود زیرساخت های شهری در محور رشت-خمام، ساکنین این مناطق بصورت غیر رسمی از امکانات زیرساخت شهری رشت استفاده خواهند کرد.
  5. ایجاد مشاغل خرده فروشی سازمان دهی نشده برای رفع نیازهای جمعیت افزوده شده باعث افزایش بیش از پیش ترافیک شهری رشت می گردد.
  6. بعلاوه بسیاری از کسب و کارهای بزرگ مقیاس که می توانند در جهت کاهش بیکاری شهری کمک کنند به خارج از شهر گرایش پیدا می کنند و نه تنها باعث ایجاد درآمدهای پایدار برای نگهداشت شهر نمی شوند بلکه به جهت سرمایه گذاری صورت گرفته شده توسط مهاجرین، از نیروی کار بومی به عنوان نیروهای ارزان استفاده می کنند.
  7. افزایش درخواست خدمات دهی امکانات زیرساختی شهر باعث افزایش شدید هزینه های نگهداشتی شهرداری و فرسایش امکانات زیرساختی شهر می گردد و با توجه به حجم بالای هزینه های نگهداشتی، شهرداری با مشکلات عدیده در تخصیص بودجه لازم مواجه می شود.
  8. از سوی دیگر افزایش جمعیت مهاجرین باعث اختلاف طبقاتی بیشتر بین محلات شهر می گردد و قیمت های کاذب در سطح مسکن بوجود می آید که باعث جابجایی دهک های درامدی متوسط به محلات پایینتر می گردد و محلات متوسط شهری به واسطه افزایش مهاجرین به محلات گرانتر برای زندگی تبدیل می شود.
  9. افزایش اختلاف طبقاتی منجر به افزایش تعارضات اجتماعی بین مردم بومی و مهاجرین می شود و شهر وارد گذار جدیدی در مدیریت شهری خواهد شد که تاکنون تجربه این مساله در رشت وجود نداشته است. اوج این اختلافات نیز در انتخابات اعضای شورای شهر صورت خواهد گرفت به نحوی که هر قومیتی خواستار داشتن نماینده در ارکان مدیریت شهر می شود. با تغییر ساختار شورای شهر بدنه مدیریت شهری نیز دستخوش تغییرات اساسی همسو با اعضای شورای شهر خواهند شد و میزان تعارضات در بدنه مدیریت شهری بشدت افزایش خواهد یافت.
  10. مشکلات اقتصادی نگهداشت شهر عملا امکان توسعه فضایی و کالبدی را از شهر می گیرد و با توجه به اینکه در آن برهه، برنامه ریزی کل نگر توسط مدیریت شهری بواسطه مشکلات اقتصادی نمی تواند صورت گیرد، شهر دچار حاشیه نشینی می گردد و کیفیت فضای شهری بشدت کاهش می یابد. افزایش جرم و جنایت و کاهش امنیت اجتماعی از تبعات این مساله خواهد بود.

ادامه دارد.

نویسنده: پویا نخجیرکان

مدیریت بحران در ویترین

مدیریت که روزگاری نان عمل صالح خود را میخورد و دم از بهره وری و اثربخشی می زد دیری نپایید که درگیر ظواهر دنیای مدرن شد. علمی که قصد داشت دنیا را تکان دهد، دنیا تکانش داد. قرار بود کارها، با کمترین هزینه به بهترین کیفیت با علم مدیریت بهره ور شوند. تیلور که بعضا از او به عنوان پدر مهندسی صنایع یاد می شود تلاش بسیار زیادی در راستای انجام کار به شیوه علمی نمود و موفق شد با استفاده از ابزارهای مدیریتی راندمان کارها را افزایش دهد. بگذریم از پژوهشگرانی مانند فایول که با قصد تحول آفرینی در کارهای اجرایی شروع به اصول آفرینی در مدیریت کردند که خدایش از او به خوبی یاد کند، شد اسیر واژه پردازی های متاخرین متفاخر بعد از خود که از نظریه برداری از سایر علوم آغاز کردند، بعد از مدتی به نظریه پردازی پرداخته و امروزه کارشان به نظریه اندازی رسیده است. روانشناسی که یکی از وامداران بزرگ علم مدیریت به حساب می آید و بیراه نیست که بگوییم اگر روانشناسی نبود، مدیریت شاید راه دیگری را می پیمود، در دهه 70 و 80 میلادی، مسحور لفاظی های دوستداران این علم تازه مستند شده که از هر دری بدان ورود مفاهیم کردند، شد و علم مدیریت را از حالت کاربردی به حالت راهبردی تبدیل کردند و به قدری حرف زدند و زدند که حوصله سازمان ها را درکوتاه مدت بسر بردند و سازمان ها برای اینکه این آفت نوین را از سر خود باز کنند، آن را راهی بلند مدت خود کردند و اینه داری افق سازمان را به علم مدیریت سپردند. مدیران علمی که از این موهبت نوین سرمست بودند، فریادها سر دادند و فغان ها کردند و برنامه ریزی های راهبردی و استراتژیک در سازمان ها را باب کرده و گفتند و مستند کردند و دورنما را به ماموریت، ماموریت را به استراتژی، استراتژِی را به اهداف، اهداف را به برنامه و … تبدیل کردند و تا آمدند در مقام اجرا قرار بگیرند، شرایط محیطی تغییر کرده و روز از نو و بسم الله سناریو نویسی و داشتن برنامه های جایگزین را سرلوحه اقدامات خود کردند. جالب است که اوج این اقدامات در جدایی هرچه بیشتر اقدام و عمل خلاصه می شد. جمعی از نخبگان جامعه می گفتند و می تلاویدند و می نوشتند و گروهی دیگر کارهای روزمره خود را انجام می دادند و هیچ نظری به برنامه های نوشته شده فرادست نداشتند. اقامت دعوی بین صاحبان نظر و عاملان اجرا به جایی رسید که گروه اول می گفتند چیزی را که گروه دوم نمی فهمیدند و گروهی دوم در کاری بودند که گروه اول نمی پسندیدند. جدایی این دوفرقه همراه شد با امتزاج بسیاری از صاحبنظران سایر رشته ها با علم مدیریت و ورود واژگان و ترکیب های عاریتی که با سرعت بسیار زیادی صورت می گرفت. مدیریت تحول، مدیریت ریسک، مدیریت پروژه، مدیریت تکنولوژی، مدیریت هیجان، مدیریت نوآوری، مدیریت کارافرینی، مدیریت بحران …. به قدری گسترده شد که حتی واضعان این رشته ها نیز پس از مدتی دچار این پندار شدند که وحی بر آن ها نازل شده است. علوم مدیریتی که قرار بود گره ای از کار اجرایی بازکند چند گره کور دیگر نیز بدان اضافه کرد. مفاهیم پیچیده مانند مدیریت ریسک با ترکیب علم ریاضی و آمار با اصول پیش بینی و سناریونگاری ترکیب شده و تبدیل به یک رشته دانشگاهی بسیار جالب شد که هنوز هم نمی دانیم دقیقا قرار است چه کند، مدیریت ریسک!!! گذار بعدی در این حوزه نیز زمانی اتفاق افتاد که مسایل پدافندی با خواستگاه حوزه دفاعی با مدیریت ریسک ترکیب شد و ترکیبی بسیار عجیبی به نام “مدیریت بحران” را ایجاد کرد. جالب است که هر میزان این ترکیب ها عجیبتر می شود و دایره علوم گسترده تری را پوشش می دهد، انتظار این است که افراد اصلح تری را بطلبد اما در مقام عمل پر شده است از بی تخصصی و کم تخصصی در تمامی سطوح برنامه ریزی آن. از شهرهایی که با وقوع هر زلزله تازه یادمان میاید که چه خطراتی آن را تهدید می کند، بیانیه هایی که فقط شیوه خلاصی از آسانسور در حال سقوط را توضیح می دهد و فراموش می کند که در شهرهایی زندگی می کنیم که عرض اکثریت خیابان های آن کمتر از 20 متر و ارتفاع ساختمان های ساخته شده در فقط یک طرف آن کافی است تا کل خیابان مسدود شود. از خیابان هایی که راه فرار خود به خیابان جانبی را به واسطه کوچه های قرار گرفته در مسیر پمپ بنزین قرار گرفته در مکان نامناسب از دست داده است. به راستی چه شده است که با این همه ترکیب های عجیب و غریب مدیریتی در حوزه ریسک و بحران حتی قادر نیستیم به این کوچکترین مسایل هم راهکار پیش بینی شونده خوبی را تخصیص دهیم. چه می شود که بعد از فراموشی زلزله بار دیگر شاهد ساخته شدن ساختمان های بزرگ مقیاس با مغایرت صد در صدی با اصول تامین جان انسان ها هستیم. آیا بهتر نیست بجای ایجاد صدها سازمان و نهاد که دقیقا مشخص نیست چه ابزار کنترلی و نظارتی و چه اهرم اجرایی در اختیار دارند یک سازمان مردم نهاد به نام “گروه نجات جان انسان ها” تشکیل دهیم. نه مهندسی زلزله می خواهیم نه مدیریت ریسک، نه مهندس عمران در مقام مدیریت بحران. ویترین های قشنگ پست های مدیریتی شده است جان فرسای نیازهای مردم. اگر قرار است سازمان های اجتماعی در نهادهای خدمت رسان، درگیر زر و زور شوند و ستادهای بزرگ تشکیل دهند با صف های کوچک، باشد که نباشد تا خیالمان راحت باشد که هستند مردمی بزرگ، آزاده، دلیر و خودساخته که تا بوده بر خود استوار بودند و نوع دوستی آن ها همواره زبانزد تاریخ پر فراز و نشیب آن ها بوده و همواره در لحظات حساس تاریخی نشان داده اند که در شرایط سخت، مردمانی ظهور می کنند که لرزه بر تن ابرقدرت ترین کشورهای دنیا می اندازند.

نویسنده: پویا نخجیرکان

چگونه يك كسب و كار اينترنتي بنويسيم؟

 براي ايجاد يك كسب و كار اينترنتي بايد نكته مهمي را همواره به خاطر داشته باشيد: «هيچگاه بدون داشتن يك برنامه دقيق و از پيش تعيين شده شروع به ايجاد يك كسب و كار اينترنتي نكنيد!»
اين برنامه كه همان «طرح توجيهي كسب و كار اينترنتي » ناميده مي‌شود نقشه يا طرحي است كه قبل از شروع كسب و كار اينترنتي بايد داشته باشيد و شامل تجزيه و تحليل هاي اوليه شما در مورد مسائل مختلف مرتبط با كسب كارتان از ابتدا تا انتها است.
مراحل يك طرح توجيهي
قبل از ايجاد يك كسب و كار اينترنتي بايد پنج مرحله اساسي را در طرح توجيهي خود مشخص كنيد. مجموع اين پنج فاز، طرح توجيهي كسب و كار شما را تشكيل مي دهد. براي موفقيت در كسب و كار اينترنتي خود، قبل از شروع بايد اين مراحل را حتماً انجام دهيد تا علاوه بر داشتن يك ديد كلي نسبت به كسب و كارتان روند حركت آن را نيز از پيش مد نظر داشته باشيد. اين مراحل عبارتند از:
آناليز فرصت
ايجاد وب سايت
برنامه بازاريابي الكترونيكي
اجرا
توسعه/تجارت الكترونيكي

فاز اول: آناليز فرصت
در اولين مرحله طرح توجيهي، بايد كسب و كار اينترنتي خود را تعريف كنيد، محصول و خدمات را شرح دهيد و مشتريان و رقبا را مشخص نماييد. به طور خلاصه قسمتهاي مهم در آناليز فرصت عبارتند از:
ايده (محصول يا خدمات) شما در اينترنت چيست؟
سايت شما چه فايده اي براي مشتريان دارد كه سايتهاي مشابه ندارند؟
چه نامي را براي كسب و كارتان انتخاب مي كنيد؟ نام دامين مورد نظر شما چيست؟
مشتريان مورد نظر شما چه كساني هستند؟
خواسته ها و نيازهاي مشتريان شما چيست؟
آيا محصولات يا خدمات شما نيازهاي مشتريان را برآورده مي‌سازد؟
رقباي شما چه كساني هستند؟ آيا داراي وب سايت هستند يا خير؟
نقاط ضعف و قوت رقباي شما چيست؟
تفاوت خدمات يا محصولات شما نسبت به رقبايتان چيست؟
فاز دوم: ايجاد و توسعه وب سايت
اين فاز، بخش فني كار شما مي باشد. بايد در اين فاز نوع سايت خود را مشخص نموده و هدف از ايجاد آن را بيان كنيد. تعدادي از سؤالات مهمي كه در اين بخش بايد به آنها پاسخ دهيد عبارتند از:
هدف شما از ايجاد سايت چيست؟
درآمدهاي اصلي سايت شما از چه راهي است؟ (به عنوان مثال: تبليغات، فروش كالا يا …)
چه نوع سايتي مي خواهيد بسازيد؟
از چه نرم افزارها يا منابعي براي ايجاد آن استفاده مي‌كنيد؟
چه كساني سايت شما را طراحي خواهند كرد؟
ابزارهاي توسعه سايت شما چيست؟
براي ميزبان سايت خود از چه شركتي استفاده مي كنيد؟
نحوه چيدمان سايت و گرافيك آن چگونه خواهد بود؟
نماي تقريبي سايت خود را رسم كنيد.
محتواي سايت شما چه خواهد بود؟ چه اطلاعاتي بايد همواره به روز باشند؟
امنيت سايت و اطلاعات آن چگونه تضمين خواهد شد؟
مديريت سايت با چه كسي است؟
زمانبندي شما براي ايجاد سايت مورد نظرتان چگونه است؟
پاسخ به اين سؤالات فاز دوم طرح توجيهي شما را كامل خواهد كرد.
فاز سوم: برنامه بازاريابي الكترونيكي
در اين مرحله، شما برنامه خود را براي موفقيت در بازار رقابتي مشخص مي كنيد. قيمت گذاري، نحوه توزيع كالاها و استراتژيهاي مختلف ارتقاء كسب و كار مانند تبليغات، استفاده از موتورهاي جستجو و … در اين فاز مشخص مي شوند. داشتن چنين برنامه اي قبل از ايجاد سايت اينترنتي به شما كمك خواهد كرد تا بتوانيد سايت خود را برمبناي اين برنامه بازاريابي ايجاد نماييد. در اين فاز پاسخ سؤالات زير را بايد مشخص كنيد:
هدفهاي اصلي برنامه بازاريابي شما چيست؟
استفاده از وب، چگونه قدرت كسب و كار شما را بالا مي‌برد؟
چه هزينه اي را براي بازاريابي در نظر داريد؟
چه چيزي را در اينترنت تبليغ خواهيد كرد؟ هدف تبليغات آنلاين شما چيست؟
بينندگان تبليغات شما چه كساني هستند؟
از كدام ابزارهاي تبليغاتي استفاده خواهيد كرد؟ (بنر، موتورهاي جستجو، ايميل، ارتباطات عمومي و …)
استراتژيهاي شما در بازاريابي مستقيم چيست؟
فعاليت هاي مورد نظر شما براي ارتقاء كسب و كارتان چيست؟
برنامه شما براي استفاده از موتورهاي جستجو چيست؟ كلمات كليدي و موتورهاي جستجوي مورد نظر شما چيست؟
از روابط عمومي براي پيشبرد اهداف خود چگونه استفاده خواهيد كرد؟
براي بالا بردن ترافيك سايت خود چه برنامه اي داريد؟
چه خدماتي به مشتريان خود ارائه خواهيد داد؟
خدمات پس از فروش و ارتباط با مشتريان به چه نحوي خواهد بود؟
اين فاز با فاز اجرا تعامل زيادي دارد چرا كه اجراي كليه بخشهاي كسب و كارتان بايد بر مبناي همين برنامه بازاريابي باشد.
فاز چهارم: اجرا
در اين فاز، كليه اطلاعات لازم براي اجراي كسب و كار اينترنتي خود را مشخص خواهيد كرد. اطلاعات مهم اين قسمت عبارتند از:
تخمين هزينه هاي سايت در قسمتهاي فوق
مشخص كردن افراد درگير با هر قسمت
نحوه انجام كليه قسمتها به خصوص برنامه هاي بازاريابي الكترونيكي
فاز پنجم: توسعه و تجارت الكترونيكي
در اين فاز نياز است تا مسائل تخصصي كار در دنياي كسب و كارهاي اينترنتي از جمله فروش آنلاين و پروسه خريد اينترنتي را مورد تجزيه و تحليل قرار دهيد. در اين بخش اين سؤالات را بايد پاسخگو باشيد:
فروشگاه آنلاين خود را چگونه ايجاد مي كنيد؟
آيا كالاهاي شما نياز به انبار دارند؟
آيا كارتهاي اعتباري را در سايت خود مي پذيريد؟
از خدمات چه شركتهايي براي استفاده از كارتهاي اعتباري استفاده خواهيد كرد؟
چه هزينه اي براي اين كار در نظر داريد؟
توزيع و تحويل كالا به مشتريان چگونه خواهد بود؟
آنچه كه در اين مقاله بيان شد روشي كلي براي تهيه طرح توجيهي براي يك كسب و كار اينترنتي است. البته يك طرح توجيهي واقعي براي يك كسب و كار آنلاين بزرگ، بسيار مفصل تر از موارد مطرح شده در اين قسمت است كه با اندكي جستجو در اينترنت مي توانيد نمونه هاي زيادي از اين قبيل را بيابيد.

منبع: كتاب كارآفريني در كسب و كارهاي اينترنتي، نويسنده: اشكان فرخ حياتي
برگرفته از سايت  www.businessplan.ir

 

مقدمه‌ای بر اتوماسیون اداری با رویکرد سیستم‌های اطلاعاتی

چکیده

امروزه سیستم‌های اداری، سیستم‌های جهانی هستند که وظیفه اصلی آن‌ها ایجاد ارتباط و بهبود ارتباطات است. ارتباطات از لحاظ اطلاعات تجاری از اهمیت بسزایی برخوردار است و رمز بقای سازمان‌ها و تداوم فعالیت‌های آن‌ها مجهز شدن این سازمان‌ها به ابزارهای رقابتی عصر اطلاعات_ارتباطات؛ یعنی سیستم‌های اطلاعاتی و فناوری اطلاعات است. در این میان از دهه 1960 که جنبه‌های بیشتری از کاربرد و فعالیت‌های اداری و بازرگانی رو به گسترش گذاشت، وجود یک سیستم یکپارچه اداری مناسب که حجم عظیم اطلاعات، مکاتبات را در بر گیرد به وضوح احساس شد. این مقاله ضمن بررسی سیستم‌های اتوماسیون اداری از جهات مختلف به بیان اهمیت اطلاعات و اهمیت سیستم‌های اطلاعاتی، تکامل انواع سیستم‌های اطلاعاتی و تکامل سیستم‌های اتوماسیون اداری و مزایا و معایب اتوماسیون اداری و مزایا و معایب اتوماسیون اداری و ارگونومیک و تفاوت انواع سیستم‌های اطلاعاتی با سیستم اتوماسیون اداری پرداخته است.

مقدمه‌

با گسترش روزافزون ارتباطات و پیدایش شکل‌های مختلف جریانات ارتباطی، شبکه‌های ارتباطی در تمامی امور زندگی افراد سایه افکنده است و تجارت هم که در اقصی نقاط جهان به شیوه‌های مختلف (تولید کالا یا خدمات) دیده می‌شود از این قضیه مستثنی نیست.

با پیشرفته و پیچیده تر شدن ارتباطات تجاری، سازمان‌ها برای از دست ندادن یکی از منابع ورودی (اطلاعات) لاجرم دست به ایجاد سیستم‌هایی در درون خود زدند تا بتوانند از اطلاعات موجود در اطراف خود استفاده بهینه کنند و با پردازش مناسب، این اطلاعات را به مشتریان و در جهت جلب رضایت رضایت آنان، عرضه کنند. در واقع محیط پررقابت کسب و کار و دگرگونی‌های این محیط در دهه 1990 (جهانی شدن اقتصاد و تبدیل اقتصادها و جوامع صنعتی به اقتصاد خدماتی بر پایه دانش و اطلاعات) لزوم توجه به سیستم‌های اطلاعاتی را دو چندان کرد. به همین جهت، بحث سیستم های اتوماسیون اداری که نوعی از انواع سیستم‌های اطلاعاتی است روز به روز اهمیت بیشتری می‌یابد، چنان که امروز سازمان‌هایی می‌توانند در اغلب خود را در بالاترین میزان آمادگی برای مقابله با تغییرات محیطی و داخلی ببینند که از درجه بالایی از اتوماسیون سود برده باشند. اما سیستم‌های اتوماسیون اداری چیستند؟ چه مزایا و معایبی دارند؟ نیاز واقعی به تکامل و ایجاد آن‌ها چه بوده است؟ انواع کاربردها و یا زیر سیستم‌های آن چیست؟ چه تفاوتی با سایر سیستم‌های اطلاعاتی دارد؟ و ….

اهمیت اطلاعات و سیستم‌های اطلاعاتی

اطلاعات یکی از منایع با ارزش و اصلی مدیران یک سازمان است.همان طور که منابع انسانی، مواد اولیه و منابع مالی در روند تولید دارای نقش و ارزش خاصی هستند لکن در عصر اطلاعات و ارتباطات، اطلاعات دارای ارزش ویژه‌ای هستند. از طرفی اطلاعات کلید جامعه مردمی است و انتشار و استفاده از آن یک شاخص اجتماعی به شمار می‌رود. رشد این شاخص به معنای ارتقای ملی خواهد بود. اطلاعات به طور محسوسی بر بینش و رفتار ما اثر می‌گذارد. فناوری و ابزارهای الکترونیک و رایانه‌ای نیز در دهه گذشته پدیده انفجار اطلاعات را موجب شدندو به طور حتم تأثیر مهمی را بر جهت‌گیری جوامع و اطلاعات موردنیاز آن‌ها خواهند گذاشت. امروزه نه تنها مدیران ارشد و مدیران اجرایی، بلکه تمام اقشار اجتماع چون محققان و دانشوران و تجار ناگریز از استفاده اطلاعات هستند. کاربران نظام اطلاعات، اطلاعات را چون یک منبع ارزشمند، هم سنگ سرمایه و نیروی کار به کار می‌برند. از آنجا که اطلاعات مهم و ارزشمند هستند و اساسی برای کل فعالیت‌های سازمان محسوب می‌شوند، لذا بایستی سیستم‌هایی را برپا کرد تا بتوانند اطلاعات را تولید و آن‌ها رو مدیریت کنند. هدف نهایی چنین سیستم‌هایی کسب اطمینان از صحت، اعتبار و روایی اطلاعات در دسترس در زمان موردنیاز و به شکل قابل استفاده است. امروزه سیستم‌های اطلاعاتی نقش اساسی در همه زمینه‌های فعالیت یک شرکت ایفا می‌کنند. توجه به شرکت‌های موفق نشان می‌دهد که همگی آن‌ها به سیستم‌های اطلاعاتی جهت فعالیت روزانه‌شان مجهزند. چالش حقیقی که شرکت‌ها با آن روبه رو هستند، فقط به کارگیری سیستم‌های اطلاعاتی متکی به رایانه نیست، بلکه هدف اساسی استفاده اثربخش از سیستم‌های اطلاعاتی مدیریت است. سیستم‌های اطلاعاتی که به عنوان منبع ارزشمند محسوب می‌شوند، توانایی مدیران و کارکنان را افزایش داده و امکان تحقق اثربخش اهداف سازمان را با بهره‌وری بالا موجب می‌گردند.

انواع سیستم‌های اطلاعاتی

در نخستین سال‌های اختراع رایانه متخصصان توجه چندانی به نیازهای اطلاعاتی مدیران نداشته و از رایانه‌ها فقط جهت پردازش داده‌ها در امور حسابداری استفاده می‌شد. در طول این دوره که تا اواسط دهه 60 به طول انجامید بیشترین تأکید بر قدرت محاسباتی و پردازش رایانه بود.در حال حاضر به این نوع کاربرد رایانه، پردازش داده‌ها گفته می‌شود و باید توجه داشت که سیستم‌های پردازش داده مقداری اطلاعات نیز تولید می‌کنند. در اوائل دهه 1960 و پس از اختراع انواع رایانه‌های جدید که با هزینه کمتر اطلاعات بیشتری را پردازش می‌کردند، روش‌های جدیدتری برای معرفی تجهیزات جدید ترویج داده شده؛ یعنی سیستم‌های اطلاعاتی مدیریت. پس از گذشت یک دهه و به دلیل به وجود آمدن نیازهای اطلاعاتی جدید، سیستم اطلاعاتی جدید به نام سیستم پشتیبانی تصمیم‌گیری یا ((DECISION SUPPORT SYSTEM : (DSS) به وجود آمد. پس از تکمیل سیستم پشتیبانی تصمیم‌گیری با توجه به پیشرفت‌های حاصله در تجهیزات رایانه‌ای، موضوع افزایش بهره‌وری و کارایی دفاتر مدیران و تسهیل ارتباطات بین مدیر و کارکنان از طریق به کارگیری تجهیزات رایانه‌ای و الکترونیک مطرح گردید و در سال 1980 سیستم‌های اتوماسیون اداری طراحی گردیدند. اما در واقع اتوماسیون اداری در سال 1964 وقتی که IBM محصول جدید خود، یعنی نوار مغناطیسی / ماشین تایپ سلک توری (MT/MS) را معرفی کرد شروع شد، ماشین تایپی که می‌تو‌انست به صورت اتوماتیک از روی حرف ضبط شده بر روی نوار مغناطیسی تایپ کند. این عملیات تایپ اتوماتیک خیلی زود به سیستم‌های کوچک در ریزپردازنده‌ها تبدیل شد و تکامل‌های بعدی در این زمینه ایجاد شد. و نیاز واقعی به تکامل این بود که طی دهه 1970 کارایی کارخانه‌ها 90 – 85 درصد افزایش یافت، در حالی که کارآیی دفتری تنها 4 درصد افزایش داشت، پس بایستی سیستم‌هایی به وجود می‌آمدند که موجب افزایش بهره‌وری و کارآیی دفاتر هم می‌شدند.

سیر تکامل فناوری-اداری

سیر تکامل فناوری اداری شامل دوره‌های فناوری اداری، فناوری رایانه‌ای و فناوری ارتباطات است. در دوره اول کارفرمایان در تلاش بودند تا محیطی را به وجود آورند که جدا از مسایل کارخانه‌ای و در معنای عام محیط تولید، کلیه امور اداری، پرسنلی و تجارتی در آن صورت گیرد، از مهم‌ترین شاخص‌های این دوره انجام مطالعاتی در مورد جایابی و فضاسازی برای محیط‌های اداری بود. (دهه 20 به بعد) در حقیقت در این دوره سعی در جدا ساختن فعالیت‌های اداری از فعالیت‌های تولیدی بود و در نهایت واحدهای ستادی از لحاظ مکانی از واحدهای اجرایی جدا گردیدند. تفکر این دوره این چنین بود که محیطی با شرایط بهتر برای انجام امور اداری که در آن زمان، بیشتر امور محاسباتی نظیر حسابداری، حقوق و دستمزد و مالی بود، فراهم گردد.

در دوره دوم؛ یعنی فناوری رایانه، با ورود رایانه‌های کوچک که از سرعت و دقت بالایی بهره‌مند بودند، مدیران تصمیم گرفتند که با استفاده از این وسایل و سرمایه‌گذاری در رایانه‌ای کردن سازمان خود از سرعت و دقت رایانه در کاهش زمان کار و حذف اشتباهات انسانی استفاده کرده و پیامد این حرکت به وجود آمده این بود که کاربران را برای انجام امور روزمره‌شان به خوبی یاری کرد.

در دوره سوم؛ یعنی فناوری ارتباطات، با گسترش روز افزون و همه جانبه علوم و فناوری رایانه و استفاده از وسایل جانبی آن و یکپارچه شدن و ادغام هر یک از سیستم‌ها در یکدیگر. در حقیقت امروزه سیستم‌های اداری سیستم‌های جهانی هستند که وظیفه اصلی‌شان ایجاد ارتباط و بهبود ارتباطات هستند. نوعاّ ارتباطات از لحاظ اطلاعات تجاری از اهمیت بسزایی برخوردار است. از مشخصات دیگر این دوره که الان در آن به سر می‌بریم، این است که سازمان‌ها و شرکت‌ها به ارزش واقعی اطلاعات به هنگام و با کیفیت پی برده‌اند و در بازارهای پیچیده امروزی نبود ارتباط با منابع اطلاعات به معنای از دور خارج شدن سازمان است. به دست آوردن ارتباطات درست و با کیفیت و مربوط به معنی هماهنگی و سازگار بودن سازمان با محیط و جوابگو بودن نسبت به تغییرات است.

تعریف اتوماسیون اداری

بسیاری عقیده دارند که سیستم و چارچوبی به نام اتوماسیون اداری وجود ندارد، بلکه ترکیبی از وسایل و تجهیزات گوناگون باری تسهیل در امور مرتبط با فعالیت‌های اداری را اتوماسیون اداری می‌نامند.

اما از دهه 1960 که جنبه‌های بیشتری از کاربردها و فعالیت‌های اداری و بازرگانی گسترش یافت، وجود یک سیستم یکپارچه اداری مناسب که، حجم عظیم اطلاعات، مکاتبات، مراسلات را در بر گیرد به وضوح احساس شد که با نام‌های مختلفی همچون سیستم‌های اداری، سیستم‌های اطلاعات اداری، سیستم‌های کاربر نهایی و سیستم‌های محاسباتی کاربر نهایی نامیده شده است. ولی عمومی‌ترین و بالاترین درجه از اتوماسیون سیستم‌های اداری به نام سیستم اداری نامیده می‌شود. سیستم‌های فوق تعریف مشخصی ندارند بلکه منحصر به تعیین دیدگاه‌های کاربر است و این خود بدین معنی است که سیستم‌های اتوماسیون اداری دارای نعاریف بی‌شماری است. در اینجا به برخی از آن‌ها اشاره می‌کنیم. اتوماسیون اداری، مشتمل بر تمام سیستم‌های الکترونیک رسمی و غیررسمی بوده که به برقراری ارتباط اطلاعات بین اشخاص در داخل و خارج مؤسسه و بالعکس مربوط می‌شود. کلمه اصلی که اتوماسیون اداری را از داده‌پردازی، سیستم اطلاعات مدیریت و سیستم پشتیبانی تصمیم متمایز می‌سازد ارتباطات است. اتوماسیون اداری به منظور تسهیل انواع ارتباطات به هر دو صورت شفاهی و کتبی است.

سیستم‌های اطلاعاتی اداری (OFFICE INFORMATION SYSTEM =OIS) از امور اداری از طریق فناوری اطلاعاتی حمایت می‌کند. سیستم‌های اطلاعات مدرن از جمله اجزا سیستم اطلاعاتی مدیریت (MIS) است که ابزارهایی را برای ارتباطات و هماهنگی ما بین کارگران دانشی به وسیله ایجاد مدیریت اثربخش اسناد و پیام‌ها  و جلسات الکترونیک فراهم می‌کند. اتوماسیون اداری عبارت است از کاربرد وسایل الکترونیک در فعالیت‌های دفتری به منظور افزایش کارایی؛ کارایی افزایش یافته ناشی از تکامل تبادل اطلاعات، در داخل دفتر و بین دفاتر و محیط آن‌ها بوده و در نتیجه با ارائه اطلاعات بهتر برای تصمیم‌گیری می‌تواند به مدیر سود برساند.

مزایا و معایب اتوماسیون اداری

مهمترین شرط کاربرد و استفاده از اتوماسیون در اکثر سازمان‌ها، صرف نظر از موارد استفاده دیگر آن، مربوط به لزوم سرعت و دقت و صحت در کار آن‌ها است. و به خاطر توسعه دامنه عملیات سازمان است که این امر احتیاج به گسترش مجاری ارتباطات با سرعت بیشتر است. و اتوماسیون اداری موجب می‌گردد که مجاری ارتباطی کوتاه و ارتباطات لازم به سهولت در اختیار مدیران قرار گیرد. به طور کلی، مزایای کاربرد سیستم‌های اداری به دو دسته مزایای مستقیم و مزایای غیرمستقیم تقسیم می‌شود.

1- مزایای مستقیم: این مزایا عبارتند از: افزایش محصول یا بازده و صرفه جویی در وقت یا نیروی کار. معمولاّ این مزایا قابل اندازه‌گیری بوده و ممکن است تأثیر مستقیم و کوتاه مدت بر جریان نقدینگی داشته باشد عبارتند از:

الف) کنترل بهتر بر کار، به خاطر تقسیم کمتر نیروی کار؛

ب) تبدیل اطلاعات از شکلی به شکلی دیگر کمتر صورت می‌گیرد، مانند نوشتن روی نوار که پس از آن روی کاغذ تایپ می‌شود؛

ج) فعالیت‌های غیرمولد مانند بایگانی، نگهداری سوابق و به هنگام رسانی کمتر می‌شود؛

د) سازماندهی پرسنل بهتر انجام می‌شود. چرا که با استفاده از امکانات کنفرانس تلفنی، مسافرت و گردهمایی کمتر می‌گردد.

2- مزایای غیرمستقیم: این مزایا غیرکمی هستند و ممکن است از طریق سودآوری و رشد در بلندمدت سازمان را غنی سازند، این مزایا عبارتند از:

الف) وابستگی کمتر به ادارات دیگر برای تهیه کپی، چاپ و امور مشابه دیگر؛

ب) نیاز کمتر به تشریفات و کنترل جهت نظارت بر جریان کار بین ادارات؛

ج) به دلیل افزایش اثربخشی کارکنان در انجام کارهای خاص، رضایت شغلی آن‌ها افزایش می‌یابد؛

د) به دلیل ارائه بهتر اطلاعات و خدمات به موقع، رضایت مشتریان بیشتر می‌شود؛

ه) رقابت بیشتر سازمان‌ها از طریق استفاده از منابع اطلاعاتی و قابلیت لازم برای عکس العمل نسبت به فشارها و فرصت‌ها.

اما کاربردها سیستم‌های اتوماسیون اداری معایبی را نیز دربر دارد که عبارتند از:

ایجاد تغییرات در محیط انسانی، نادیده گرفته شدن برخی از روابط اجتماعی و انسانی در کارها و به صورت مکانیزه درآمدن فعالیت‌ها، پیچیده شدن و سختی کار با سیستم‌ها، بروز اخلاق توجیه اشتباهات صورت گرفته و نسبت دادن آن‌ها به سیستم، مشکلات جسمانی کارکنان در کار با رایانه، نپذیرفتن سیستم‌های مکانیزه توسط مدیران و یا کارکنان، کم شدن امنیت اطلاعات هم از نظر دسترسی و هم از نظر تخریب.

انواع کاربردها یا زیرسیستم‌های اتوماسیون اداری

از دیدگاه‌های متعددی به انواع کاربردهای اتوماسیون اداری پرداخته شده است که در این جا به نمونه‌ای از آن می‌پردازیم. در یک دیدگاه انواع دستگاه‌های مکانیزه اداری اصلی عبارتند از:

1- در زمینه کسب اطلاعات و کپی کردن آن‌ها: واژه‌پردازها، ماشین کپی هوشمند، سندخوان‌ها، سیستم‌های صوتی دیجیتالی، حروف چینی نوری.

2- در زمینه ذخیره‌سازی اطلاعات: کشوهای بایگانی الکترونیک، زیرنگاشته‌ها (میکروگرافیک).

3- در زمینه ارتباطات: سیستم تلفن رایانه‌ای، پست الکترونیک، ارسال فاکس، تسهیلات کنفرانس از راه دور.

ارگونومیک

پیشرفت فناوری در قرن گذشته و به ویژه از جنگ جهانی دوم به بعد در رشد اقتصادی و پیشرفت اجتماعی جهان صنعتی اثر چشمگیر داشته است. بی تردید پیشرفت فناوری علاوه بر ارتقای سطح زندگی بشر در کاهش شدید بسیاری از منابع حوادث، آسیب‌ها و تنش‌های کاری، نقش برجسته‌ای داشته است. با این حال، فناوری پیشرفته به همراه خود منابع جدیدی از آسیب و تنش ناشی از کار آورده است. و بایستی در نظر داشته باشیم که ما به شرطی می‌توانیم عملکرد را بهینه کرده و به بهره‌وری بیشتر و تأمین بهداشت و سلامت کارکنان برسیم که اصول ارگونومی را در طراحی، عرضه و استفاده از فناوری منظور کنیم. اصطلاح ارگونومیک مطالعه عوامل را که راحتی، ارضاء و کارآیی افرادی که با سیستم‌ها و وسایل تولید، کار می‌کنند را تشریح می‌کند.

وقتی کارکنان در وضعیتی تحت فشار قرار گیرند و برای مدت مدیدی به صفحه مانیتور نگاه کنند، اغلب آن‌ها دچار سردرد، کمردرد و چشم درد و … می‌شوند. با در نظر گرفتن بسیاری از مسائل ایمنی و بهداشتی در ساخت و تولید و عرضه وسایل اتوماسیون اداری در واقع ما در نظر گرفته‌ایم که کارکنان دفتری قسمت مهمی از دارایی‌های سازمان هستند و اگر خسته و تحت تأثیر باشند، نمی‌توانند به بهترین وجه کار کرده و کارآیی سیستم و فراهم ساختن اطلاعات لازم جهت پشتیبانی مدیران با مشکل مواجه می‌شود.

از طرف دیگر، می‌توان گفت اتوماسیون اداری فراتر از اضافه کردن سیستم‌های نرم افزاری جدید است و بایستی مسایل مربوط به تغییر و مقاومت در برابر تغییر را هم مدنظر داشت، یک تحقیق پیمایشی انجام شده در سوئد نشان داده است که هر تغییر روانی- اجتماعی در محیط کاری، همانند رایانه‌ای شدن، سیستم نرواندوکرین بدن را فعال کرده و موجب واکنش‌های فیزیولوژیک و روانی او می‌شود که فرد را برای مبارزه یا فرار تحریک می‌کند و در واقع فرد با مکانیزاسیون که نوعی تغییر محسوب می‌شود مقاومت می‌کند. و مدیران و سایر طراحان و مسئولان ذیربط بایستی با کاربرد تکنیک‌های غلبه بر مقاومت که مهمترین آن‌ها مشارکت و آموزش کاربران است، بر این مقاومت غلبه کرده و یا میزان آن را کاهش دهند.

مقایسه انواع سیستم‌های اطلاعاتی

اتوماسیون اداری برای جریان اطلاعات در داخل سازمان مناسبتر است تا بین سازمان و محیط؛ زیرا خیلی از کاربردهای اتوماسیون اداری به فرستنده و دریافت کننده برای استفاده از وسایل سازگار و یا پروتکل‌های ارتباطات نیاز دارد. البته باید مدنظر داشت که اتوماسیون اداری تمام ارتباطات را فراهم نمی‌سازد. مدیران هنوز از تلفن، جلسات حضوری و خواندن گزارش‌های اداری استفاده می‌کنند. اتوماسیون اداری راهی برای تکمیل و ایجاد ارتباطات خاص است، ولی هنوز مدیران به استفاده از گزارش‌های غیر رسمی ادامه می‌دهند. اتوماسیون اداری عمدتاّ یک سیستم رسمی با رویه تعریف شده است که بایستی در ارتباط با دیگر سیستم‌های رسمی مانند سیستم پشتیبانی تصمیم‌گیری مورد استفاده قرار گیرد. کاربرد اتوماسیون اداری بسیار ساده است. بنابراین، احتمال استفاده مدیر از آن بیشتر است. یک مدیر بایستی هم رایانه و هم دانش MIS را به منظور استفاده از بعضی از ابزارهای پیچیده سیستم پشتیبانی تصمیم‌گیری دارا باشد. ولی استفاده از اتوماسیون اداری احتیاج به چنین ابزار پیچیده توسط مدیر را ندارد به همین دلیل اتوماسیون اداری از جذابیت خاصی برخوردار است.

از لحاظ حل مسأله و فضای حل مسأله نیز می‌توان کاربردهای انواع سیستم‌های اطلاعاتی را با هم مورد مقایسه قرار داد. کاربردهای اتوماسیون اداری با شخص مدیران انطباق یافته و بهترین شکل برای مسائل کمتر ساختاریافته که ارتباطات غیررسمی فراوان است وفق می‌یابد. با وجود آن که سیستم اتوماسیون اداری اطلاعات حل مسأله را در اختیار قرار می‌دهد، تصمیم در مورد نحوه به کارگیری آن به مدیران محول می‌شود.

نتیجه‌گیری

طی دهه 1970 کارایی کارخانه‌ها 90-85 درصد بالا رفت، در حالی که کارایی دفتری تنها 4 درصد افزایش داشت، پس بایستی سیستم‌هایی به وجود می‌آمدند که موجب افزایش بهره‌وری و کارآیی دفاتر هم می‌شدند. از این رو، بعد از تکامل سیستم‌های پردازش داده (DPS)، سیستم‌های اطلاعاتی مدیریت و سیستم‌های پشتیبانی تصمیم‌گیری، سیستم‌های اتوماسیون اداری به وجود آمدند. این سیستم‌ها از طریق فناوری اطلاعاتی از امور اداری حمایت کرده و موجب افزایش کارآیی دفاتر می‌شوند. کارآیی افزایش یافته ناشی از تکامل تبادل اطلاعات و سرعت و صحت اطلاعات در داخل دفتر و بین دفاتر و محیط آن‌ها بوده و در نتیجه با ارائه اطلاعات بهتر برای تصمیم‌گیری می‌تواند به مدیر سود برساند. اما بایستی توجه داشت که در حل یک مسأله بخش عمده‌ای از آن از طریق ارتباطات بین فردی حاصل می‌شود. مدیر و کارشناس اطلاعات باید به اتوماسیون اداری به عنوان ابزارهای مکمل چنین ارتباطات بین فردی بنگرند و در عین حالی که کاربردهای اتوماسیون اداری موجب کارآیی و صرفه جویی هزینه‌ها و افزایش سرعت و ایجاد اداره بدون کاغذ می‌شود، از ابعاد دیگر موجب درهم و برهم شدن اسناد و پوشه‌ها به وسیله چاپگر رایانه، یا افزایش پیام‌های بی اهمیت و جزیی و پخش وسیع پیام‌ها در مورد پست الکترونیک می‌شود. متأسفانه مطالعات آماری فقط نشان دهنده این هستند که کاربرد اتوماسیون اداری در حال گسترش زیادی است ولی این امر به ما نشان نمی‌دهد که آیا واقعاّ اتوماسیون اداری برای ادارات مفید است یا فقط طبق فناوری روز ورود آن به ادارات دیده می‌شود. یک مسأله مشخص است: کمپانی‌هایی که طبق مطالعات آماری اقدام به جایگزینی سیستم‌های اتوماسیون اداری در طیف وسیع می‌کنند لزوماّ موفق نیستند. بلکه مطالعات نشان داده است بهتر است در هر اداره از اتوماسیون اداری در جایی که مفید واقع می‌شود و واقعاّ به آن نیاز است استفاده بشود. در مقاله بیزینس ویک اشاره شده کمپانی‌هایی که بهترین اهداف را از بکارگیری اتوماسیون اداری کسب کرده‌اند و بالاترین کارآمدی را دارند آن‌هایی هستند که مشخصاّ از اتوماسیون اداری در جای مربوط استفاده می‌کنند.

نکته آخر و مهم این که در کاربرد سیستم‌های اتوماسیون اداری و اعمال تغییر و تحولات از طریق آن‌ها بایستی به مباحث ارگونومیک (مهندسی انسانی) و مقاومت در برابر تغییر کارکنان و تکنیک‌های مناسب غلبه بر مقاومت آن‌ها نیز توجه اساسی داشته باشیم و با استفاده از نگرش سیستمی، اقدام به تغییر و تحولات و به کارگیری سیستم‌های اتوماسیون اداری کنیم و بدانیم که نیروی انسانی هم به عنوان مهم‌ترین عامل ایجاد کننده تغییر و هم به عنوان پذیرنده و اجرا کننده آن است.

منبع:

طالقانی، محمد و حسنی مقدم، شیوا، (1390). “مقدمه‌ای بر اتوماسیون اداری با رویکرد سیستم‌های اطلاعاتی”، عصر فناوری اطلاعات، شماره 72، ص 143-138

پاک کردن مساله اشتغال کشور

از اواسط  دهه 70 با استقبال بسیار زیاد خانوارهای ایرانی از تحصیلات عالیه فرزندان خانواده، شاهد رشد چشمگیر دانشگاه ها و موسسات آموزش عالی بوده ایم. رشد چشمگیر دانشگاه های آزاد، ماراتن نفسگیر تحصیلات عالی را در کشور رقم زد. شاید 50 سال بعد که مورخان قصد مرور تاریخ نظام آموزشی در ایران را داشته باشند در طبقه بندی اعصار مختلف بتوان نام “عصر آموزشی ثروتزا” را بر دهه 70 تا90 نهاد. افرادی با سطوح بالای هوش و استعداد تحصیلی که خواسته و ناخواسته و به اجبار در چارچوب های از پیش تعیین شده ای قرار می گرفتند که از 18 سالگی آغاز می شد و تا سنین بالاتر ادامه پیدا می کرد.

با پیشرفت افراد در هریک از مقاطع تحصیلی میزان خلاقیت، نوآوری و ریسک پذیری افراد نیز بشدت کاهش می یافت. دانش آموزان دیروز که از سد کنکور با سختی و مشقتی وصف نشدنی در جهت کشف دنیای برتر عبور می کردند و بعد از آن بی برنامه به حال خود رها می شوند. فکرهای خلاق که هریک می توانست منشا یک تحول باشند در گیر و دار تست های تکراری، فنون بی ارزش و الگوهای آموزشی بدون مضمون کنکوری قرار می گرفت غافل از اینکه با هر بدروش آموزی که رخ می داد، فرد یک گام از توسعه محور بودن دورتر می شد. دانشگاه های برتر کشور در رشته های مهندسی که با اتکا به جدیدترین علوم روز، مسایل غیرکاربردی مطرح می کردند و نظام ارزیابی که سنجه های بسیار دقیقی را برای پرسش در خصوص چرایی یک مساله غیرکاربردی در کشور مطرح می کرد و فکر و ذکر افراد را در طول تحصیل به خود اختصاص می داد. مکانیزمی که در آن فرد به هر میزان می توانست بهتر به مسایل غیرکاربردی پاسخ دهد از شان دانشجویی بالاتری برخوردار می شد اما افسوس که عمر تحصیلات محدود بوده و بعد از گذشت 4 سال، واقعیت های جامعه برای فرد هویدا می شد و شکاف زیادی را بین اندوخته های ذهنی خود و نیازهای فعلی کشور می دید. حل این شکاف نیز که از عهده مدیران و سیاست گذاران کشور هم خارج می نمود چه برسد به دانشجویان جوان که در ادبیات اولیه موضوعات روزمره و مشکلات کشور و ارتباط با تحصیلات، خود را عاجز می دیدند. ناگریز از دنیای واقعی تنها راه دوری جستن از این واقعیت های تلخ را ادامه تحصیل در مقطع بالاتر می دید و بعد از گذشت چندسال متوجه افزایش شکاف فکری خود با واقعیات می شد و حس یاس و ناامیدی را در دل آن ها بیشتر هویدا می کرد.

کارآفرینی، استارتاپ، کارهای پروژه ای در کشوری که بیش از 90 درصد اقتصاد آن دولتی است نیز کلماتی بسیار زشت و نامتجانس هستند که عاریت گرفته از اقتصادهای دنیای سرمایه داری است که دقیقا مشخص نیست نظام خوبی هست یا نیست! اگر خوب هست چرا ما سرمایه داری را بد می پنداریم و سرمایه داران را طرد می کنیم. اگر خوب نیست چرا این کلمات را که به بدترین حالت ممکن ترجمه کرده ایم در ادبیات روزمره خود در علم مدیریت وارد کرده ایم؟ چرا اصول مدیریت غربی را تدریس می کنیم و هنگام استخدام و بکارگیری از داشتن ارتباطات به عنوان مهمترین عامل یاد می کنیم. در نظام آموزشی که تمامی دانشگاه ها و موسسات آموزش عالی زیر نظر مدیریت واحد دولتی قرار دارند و در هنگام استخدام در سازمان ها و ارگان های دولتی برای جذب نیرو، مجدد از بین فارغ التحصیلان دانشگاه های خودمان آزمون استخدامی به عمل می آید. اگر دانشگاه ها درست کار می کنند و خروجی های با کیفیتی حاصل شده است چرا دستگاه های دولتی از دست پرورده های خود بدون آزمون استفاده نمی کنند؟ اگر دانشگاه ها درست کار نمی کنند پس چرا اصلاح نمی شوند و یا حتی تعطیل؟ چگونه است که دانشگاه با دردسترس داشتن کادر علمی نمی تواند به درستی صلاحیت علمی دانشجویان خود را احراز کند اما یک دستگاه دولتی با برگزاری یک آزمون که سوالات آن بیشتر جنبه حفظی دارند می توانند درست تشخیص دهند؟ آیا غیر از این است که تکلیف بین دانشگاه ها و دستگاه های دولتی  در یک تفاهم نانوشته، پیشتر مشخص شده است و دانشگاه های مادر کشور زحمت تربیت نیروهای سایر کشورهای دنیا را برعهده گرفته اند و به همین جهت است که دستگاه های دولتی نیز با برگزاری آزمون در تلاش برای جذب نیروهای کلیشه پذیر هستند تا ادامه دهنده بدفرایندهای اجرایی خودشان باشند؟

حال ما مانده ایم و این همه تناقض. خصوصا زمانی که جواب برخی از افراد با توجه به بومی سازی علوم غربی به وسط می آید. از استادانی که در تدریس جامعه شناسی غربی از مفاهیم مذهبی شرقی استفاده می کنند و علم را هم مبهوت خود می کنند. دانشجویانی که دیگر نمی دانند چرا درس می خوانند چون دیگر پایگاه اجتماعی قبل خود را از دست داده اند. آن وقت ما میلیون ها دلار هزینه صرف آموزش افرادی می کنیم که قرار است میلیاردها دلار به اقتصاد کشورهایی که با ارزش های کشور ما در تضاد هستند کمک کنند.

و اما سوال اساسی این است که با توجه به هزینه های پایین آموزش در کشور چرا به سیاست گذاران پیشنهاد ندهیم که تولید نیروهای انسانی تحصیلکرده سایر کشورها را بر عهده بگیریم و نیروهای 22 تا 30 ساله حرفه ای با هزینه تمام شده 20 درصد کشورهای غربی تحویل دهیم؟ همه جای این معادلات به نفع کشور است. ارز آوری بسیار زیادی برای کشور دارد، وابستگی اقتصاد کشور به نفت به شدت کاهش می یابد و از همه مهمتر هر روز با خیل عظیمی از جوانان تحصیکرده مواجه نمی شویم که در جستجوی کارند.

نویسنده: پویا نخجیرکان

طراحی سیستم شی گرا

طراحی سیستم شی گرا

تحلیل سیستم به کمک روشهای شی گرا (Object- Oriented Analysis and Design) کمک می کند تا تحلیل گران سیستم بتوانند سیستم های سریع و منطقی را در شرایط در حال تغییر فضای کسب و کار طراحی نمایند. در این مقاله ما زبان UML یا Unified Modeling Language را که راهی برای تحلیل سیستم های شی گرا است، معرفی خواهیم کرد. UML یکی از قویترین ابزارهای طراحی و تحلیل سیستم است و می تواند کیفیت تحلیل های انجام شده را به مقدار زیادی بالا ببرد. این متد شامل نمودارهایی است که ساختار سیستم های شی گرا را به تصویر می کشند.

برنامه نویسی شی گرا یکی از روشهای جدید برنامه نویسی است که با روشهای قدیمی برنامه نویسی مانند برنامه نویسی توابع، متفاوت است. این روش تمایل دارد تا اشیاء (Objects) یک سیستم را شناسایی نماید. اشیا نماینده ای از چیزها و رویدادهای واقعی در محیط نرم افزاری و کامپیوتری هستند. مفاهیم اصلی این روش یعنی اشیا، کلاس ها و وراثت در ادامه شرح داده شده اند:

اشیا:

اشیا مجموعه ای از افراد، مکان ها و چیزهایی هستند که با سیستم تحلیلی ما در ارتباط هستند. مثالهایی از اشیاء می توانند شامل مشتری ها، اقلام، سفارشات و غیره باشند.

کلاسها:

اشیا در قسمتی از یک گروه، از اقلام مشابه هستند که این گروه ها کلاس نامیده می شوند. دسته بندی اشیا در کلاسها در بسیاری از موارد روزمره و زندگی عادی ما اتفاق می افتد. ایده اصلی که ما اجسام را به دسته بندی هایی تقسیم می کنیم به توصیف یک شی بوسیله ی شباهت ها یا تفاوت های اعضای کلاس آن بازمیگردد. به عنوان مثال این جمله برای ما بسیار مفهوم ساده تری خواهد داشت: “گوسفند یکی از حیوانات پستاندار است و دارای گوشهای دراز و شیر و گوشت خوراکی می باشد.” این جمله توصیفات ظاهری و رفتاری یک شی را به راحتی به ما می رساند. در مقابل، می توان تمامی خصوصیات یک گوسفند را شرح داد گه البته این روش مناسبی برای تحلیل های سیستمی نمی باشد.

اشیا برای اینکه قابلیت استفاده ی مجدد و نگهداری آسان داشته باشند، در کلاس ها دسته بندی می شوند. یک کلاس مجموعه ای از مشخصات و رفتارهایی است که در هر یک از اشیاء داخل آن کلاس وجود دارد. این تعریف در برنامه نویسی و تحلیل سیستم نیز بسط پیدا کرده است. برنامه نویسی شی گرا سعی دارد تا تمامی مشخصات و روشهای یک شی را در یک کلاس قرار بدهد. هر کلاس باید یک اسم مشخص و منحصر به فرد داشته باشد. در UML هر کلاس با یک مستطیل نمایش داده می شود. البته این مستطیل دارای دو دسته عنصر دیگر نیز هست: لیست مشخصات و رفتارها (Methods).

طراحی سیستم شی گرا با استفاده از UML

یک مشخصه یا Attribute بعضی از خصوصیاتی را نشان می دهد که در همه ی اشیا یک کلاس یافت می شود. برای مثال هر خودرویی که در کلاس خودروهای اجاره ای وجود دارد، دارای مشخصه ی اندازه، رنگ، سازنده و مدل است ولی مقدار هر مشخصه ممکن است برای هر خودروی یک کلاس متقاوت باشد.

یک رفتار یا Method یک نوع فعالیت و حرکتی است که می توان از هر یک از اشیاء یک کلاس، آن را انتظار داشت. برای یک کلاس خودروهای اجاره ای، اجاره دادن، دریافت و سرویس جزء رفتارهای آن است.

وراثت:

یکی دیگر از مفاهیم پایه ای شی گرایی، وراثت می باشد. در این مفهوم، هر کلاس می تواند دارای فرزند بوده و در عین حال آن کلاس می تواند از یک کلاس دیگر به وجود بیاید. در UML کلاس پدر به عنوان کلاس پایه یا Base Class شناخته شده و کلاسی که از آن به وجود می آید، کلاس مشتق یا Derived Class نامیده می شود. یک کلاس مشتقی، تمامی مشخصات و رفتارهای کلاس پدر و همچنین یکسری مشخصات و رفتارهای جدید را خواهد داشت. شکل زیر مثالی از وراثت را نشان می دهد. در این مثال، کامیون و خودرو دو کلاسی هستند که از کلاس وسیله ی نقلیه مشتق شده اند.

طراحی سیستم شی گرا با استفاده از UML

نمودارها و مفاهیم UML

UML مجموعه ای وسیع از ابزارها را برای مستندسازی، طراحی و تحلیل سیستم های نرم افزاری در اختیار تحلیلگران قرار می دهد. UML چندین نوع از نمودارها را در اختیار تحلیلگر قرار می دهد. این نمودارها عبارتند از:

  • نمودارهای اجزاء (Component Diagrams)
  • نمودارهای استقرار (Deployment Diagrams)
  • نمودارهای درخواستهای سیستم یا موردهای استفاده (Use Case Diagrams): این نمودار چگونگی استفاده از سیستم را نشان می دهد. تحلیلگران از این نمودار برای شروع کار استفاده می کنند.
  • سناریوهای Use Case: این ابزارها به صورت نموداری نیستند ولی از آنها برای بیان شفاهی استثنائات نسبت به رفتار اصلی که در Use Case تشریح شده است، استفاده می شود.
  • نمودارهای فعالیت (Activity Diagrams): این نمودارهاجریان کلی فعالیت ها را نشان می دهد. هر UseCase ممکن است دارای یک نمودار فعالیت باشد.
  • نمودارهای توالی (Sequence Diagrams): برای نمایش توالی فعالیت ها از این نمودار استفاده می شود. هر Use Case می تواند یک یا چند نمودار توالی داشته باشد.
  • نمودارهای ارتباطات (Comminucation Diagrams): این نمودار می تواند جایگزین نمودار فعالیت باشد، با این تفاوت که این نمودار به جای زمانبندی ها بیشتر به ارتباطات تاکید دارد.
  • نمودارهای کلاس (Class Diagrams): این نمودار برای نمایش کلاس ها و روابط بین آنها رسم می شود. برای رسم این نمودار، از نمودارهای توالی استفاده می شود.
  • نمودارهای حالت (StateChart Diagrams): برای نمایش تغییرات حالت ها از این نمودار استفاده می شود. هر کلاس می تواند یک نمودار حالت داشته باشد.

نحوه ی ارتباط این نمودارها در شکل زیر نمایش داده شده است. در ادامه توضیحات بیشتری از هر یک از این نمودارها آمده است.

طراحی سیستم شی گرا با استفاده از UML

مدلسازی Use Case

اساسا UML بر پایه ی یکی از تکنیک های شی گرا به نام Use Case استوار است. در اینجا UML برای تحلیل مدل Use Case و برای مشتق کردن اشیاء سیستم و تعاملات آنها با همدیگر استفاده می شود. در اینجا برای درک بهتر موضوع ابتدا باید با تکنیک Use Case بیشتر آشنا بشویم.

مدلسازی Use Case طبق تعریف بالا، یکی از روشهای منطقی تحلیل سیستم می باشد (روشهای منطقی به کسب و کار و چگونگی کار آن پرداخته و کاری به روش ساخت و پیاده سازی سیستم ندارد). Use Case به سیستم از نگاه کاربر نهایی می نگرد و مشخص می کند که این سیستم قرار است که چه کارهایی را انجام دهد، البته چگونگی انجام این کارها در Use Case مدلسازی نمی شود. این تکنیک، عملکرد یک سیستم را به سه نوع رفتارها، خدمات و پاسخ ها تقسیم می کند. از نگاه یک Actor یا کاربر، یک Use Case باید چیزی را تولید نماید که دارای ارزش باشد. بنابراین تحلیل گر باید معیارهای ارزشمند برای کاربر را استخراج نماید.

یک مدل Use Case دارای عاملها (Actors)، علامت های Use Case و خطوط ارتباطی می باشد. عامل ها، نهاده های خارجی سیستم بوده و دارای نقش های مشخصی هستند. به عنوان مثالی از عاملها، می توان به یک کارمند یا یک مشتری اشاره کرد. عاملها بیرون از سیستم قرار گرفته و با آن ارتباط برقرار می کنند. یک عامل می تواند شامل انسانها، یک سیستم دیگر یا وسیله هایی مانند صفحه کلید یا اتصال وب باشد.

نمودارهای Use Case دارای 4 نوع رابطه هستند که به نوعی روابط رفتاری عناصر مدل با همدیگر را نشان می دهند. شکل زیر روابط مذکور و همچنین علائم آن را نشان می دهد:

طراحی سیستم شی گرا با استفاده از UML

  • ارتباط برقرار می کند (Comminucates): یک عامل یا Actor توسط این رابطه با Use Case ارتباط برقرار می کند. باید توجه داشت که این ارتباطات همیشه باید برای عامل ها سودمند باشند.
  • شامل می شود (Includes): این رابطه زمانی استفاده می شود که یک Use Case رفتاری را دارا باشد که در سایر Use Case ها هم وجود داشته باشد. به عبارت دیگر یک Use Case عمومی در سایر Use Case ها شامل می شود (اصل وراثت در شی گرایی). یک مثال از این نوع رابطه می تواند این چنین باشد: “پرداخت هزینه های دانش آموزی” توسط دو Use Case دیگر یعنی “ثبت نام در کلاس” و “ثبت نام در فوق برنامه ها” شامل شود.
  • بسط می دهد (Extends): اگر use Case شامل سلسله ای از رفتارهایی باشد که در شرایط خاص و به صورت اضافه انجام شود، و Actor دیگری در انجام آن نقش داشته باشد، آن را با Extends بسط می دهیم. به عنوان مثال “بیمه سلامت دانش آموز” Use Case پایه ای “پرداخت هزینه های دانش آموزی” را بسط می دهد. به عبارت دیگر، بعضی از دانش آموزان در زمان پرداخت هزینه ها، ممکن است در بیمه ی سلامت نیز ثبت نام کنند. جهت رابطه از سمت Use Case بسط داده شده به سمت Use Case پایه ای رسم می شود.
  • تعمیم می دهد (generalizes): اگر یک چیزی در مدل بیشتر از دیگری متداول و عمومی باشد، از رابطه ی تعمیم برای اتصال آنها استفاده می کنیم. این نوع رابطه می تواند بین دو عامل یا دو Use Case استفاده شود. برای مثالی از این نوع رابطه، یک “دانش آموز پاره وقت” یک “دانش آموز” را تعمیم می دهد. برای مثال دیگر، بعضی از کارمندان دانشگاه، استاد نیز هستند. این رابطه به سمت “شیء” کلی رسم می شود.

شکل زیر مثالی از یک نمودار Use Case برای یک سیستم برنامه ریزی کنفرانس را نشان می دهد. Actor ها شامل مدیر کنفرانس (مسئول مدیریت و برنامه ریزی کنفرانس)، شرکت کننده، سخنرانان، سخنران کلیدی، رزرو کننده هتل و مسئول پذیرایی می باشند. این Actor ها کاربرانی هستند که که در سیستم نقش های متفاوتی بر عهده ی ایشان است. هر دو عامل “مدیر کنفرانس” و “مسئول پذیرایی”، در برنامه ریزی غذاها و ضیافت ها نقش دارند. همچنین مدیر کنفرانس مسئول برنامه ریزی سخنرانی ها نیز می باشد. در طرف دیگر این مدل،  شرکت کننده ها در کنفرانس ثبت نام می کنند. باید توجه داشت که use Case مربوط به “رزرو اتاق” در هر دو Use Case “سازماندهی سخنران ها” و “ثبت نام برای کنفرانس” از طریق رابطه ی Include، شامل شده است. به عبارت دیگر باید به هر دو عامل “سخنرانان” و “ثبت نام کنندگان”، اتاق تخصیص داده شود. Use Case مربوط به “تخصیص مترجم”، Use Case مربوط به “ثبت نام برای کنفرانس را بسط می دهد. دلیل این امر این است که همه ی شرکت کنندگان نیاز به تخصیص مترجم نداشته و مستقیما می توانند در کنفرانس ثبت نام کنند. در نهایت، عامل سخنران تعمیمی از سخنران کلیدی می باشد.

طراحی سیستم شی گرا با استفاده از UML

باید توجه داشت که تنها رسم نمودار Use Case برای تحلیل و مدلسازی سیستم با این روش کافی نمی باشد و باید برای هر Use Case توضیحاتی در قالب یک سناریو تدوین نماییم. این سناریوها فرمت مشخصی نداشته و هر کسی می تواند بنابر نیاز خودش یک فرمت خاصی را توسعه دهد. یک سناریوی نوعی می تواند دارای سه بخش باشد:

  1. یک بخش در بالا شامل مشخصات و اطلاعات شناسایی Case
  2. قدمهای اجرایی
  3. یک بخش در پایین شامل پیش فرضها، فرضیات، سوالها و اطلاعات بیشتر

شکل زیر نمونه ای از این نوع سناریوها را نشان می دهد.

طراحی سیستم شی گرا با استفاده از UML

جهت مشاهده بزرگتر عکس، کلیک نمایید

نمودارهای Use Case پایه ای برای رسم سایر نمودارهای UML مانند نمودارهای کلاس و نمودارهای فعالیت ها،ایجاد می کنند. در کنار این نمودار، سناریوی Use Case نیز برای رسم نمودارهای توالی مورد استفاده قرار می گیرند. در کل این دو نمودار Use Case و سناریوی مربوطه دو ابزار قوی برای فهم کاکرد سیستم می باشند.

نمودارهای فعالیت

نمودارهای فعالیت توالی فعالیت ها در یک فرآیند (شامل فعالیت های متوالی و موازی و تصمیم گیری های مرتبط) را نشان می دهند. هر نمودارUse Case می تواند دارای یک نمودار فعالیت ها باشد. شکل زیر یک نمودار فعالیت های نوعی را نشان می دهد. این نمودارها دارای چهار علامت مستطیل با گوشه های گرد (فعالیت)، فلش ها (رویداد)، لوزی (شرط) و خط سیاه ضخیم (همسان سازی) می باشد. شکل زیر نمونه ای از این نوع نمودارها را نمایش می دهد.

طراحی سیستم شی گرا با استفاده از UML

فعالیت ها (Activity) می توانند شامل عملیات خود سیستم یا فعالیت های دستی کاربران مانند “امضا کردن یک سند” باشند. رویدادها (Events) شامل چیزهایی است که در یک زمان و مکان خاص اتفاق می افتند. شرطها (Conditions) شامل یک فلش به سمت لوزی و چندین فلش خروجی از آن می باشند. همگام سازی (Synchronization) برای دو مورد چندشاخه سازی (Fork) یا تلفیق (Join) استفاده می شود. رویدادهای چندشاخه آندسته از رویدادها هستند که می توانند به صورت موازی پیش بروند. چند رویداد موازی توسط یک همگام سازی از نوع تلفیق، با همدیگر ترکیب شده و به یک رویداد تبدیل شوند. نمودارهای فعالیت دارای دو نوع علامت دیگر نیز برای شروع و پایان فعالیت ها می باشد که در شکل فوق وجود دارند. فعالیت ها با توجه به محیطی که در آن اجرا می شوند، داخل یک مستطیل دسته بندی می شوند. یک مثال عملی از نمودارهای فعالیت در شکل زیر نشان داده شده است. این نمودار مربوط به Use Case تغییر اطلاعات دانش آموزان در یک سیستم آموزشی می باشند. این کار با ورود اطلاعات ورود به سیستم توسط دانش آموز و فشار دادن دکمه ی Submit شروع می شود. اطلاعات وارد شده به سرور سیستم ارسال شده و سرور با بررسی اطلاعات دانش آموز در سرور، یک پیغام خطا منبی بر عدم یافتن دانش اموز مربوطه یا اطلاعات دانش آموز (در صورت یافتن اطلاعات) به سرور مربوط به وب بازمی گرداند. لوزی مربوطه بعد از دریافت رکورد دانش آموز، تصمیم مربوط به یافتن یا نیافتن دانش آموز از دیتابیس را نشان می دهد.

طراحی سیستم شی گرا با استفاده از UML

نمودارهای کلاس

یکی از کارکردهای متودلوژی های شی گرا، استخراج کلاس ها، مشخصه ها، متدها و روابط بین کلاس ها می باشد. تعریف کلاس ها یکی از مهمترین فعالیت های تحلیل سیستم می باشد، چراکه برنامه نویسی سیستم در سطح کلاس ها رخ می دهد. نمودارهای کلاس قابلیت های ایستای سیستم را نشان داده و پردازش خاصی را شامل نمی شود.

کلاس ها بوسیله ی یک مستطیل نشان داده شده و شامل اسم کلاس، صفات و عملگرهای مربوط به خود می باشد. صفات یا Attributes خصوصیات اشیا را نشان داده و عملگرها یا Methods به شناخت کلاس از چگونگی انجام کارها مربوط می شود. شکل زیر یک نمونه از نمودار کلاس را نشان می دهد. همانطور که از شکل نیز برمی آید، اسم کلاس در بالای مستطیل ظاهر شده و صفات و عملگرها به ترتیب در پایین آن می آیند. صفت  ها معمولا به صورت Private (موجود در داخل شی) تعریف شده و با علامت منفی نشان داده می شوند. در حالت دوم، یک صفت می تواند به صورت Protected تعریف شده و فقط در داخل زیر کلاسها قابل شناسایی باشد (صفت هایProtected با علامت # نشان داده می شوند). به غیر از این دو حالت، در شرایط خاصی می توان صفت ها را به صورت Public تعریف نمود تا در همه ی اشیاء خارج از یک کلاس قابل نمایش باشند.

طراحی سیستم شی گرا با استفاده از UML

یکی از راه های ارتقاء کیفیت نمودارهای کلاس، نمایش روابط بین آنها می باشد. دو نوع رابطه بین نمودارهای کلاس قابل تعریف است:

  • وابستگی ها (Association)
  • روابط جزء / کل (Whole / Part)

وابستگی ها

ساده ترین نوع ارتباط بین کلاس ها، رابطه ی وابستگی یا ارتباطات ساختاری می باشد. وابستگی ها به صورت خط ساده نشان داده شده و دو طرف آن با یک علامت که نشان دهنده ی تعدد (Multiplicity) نوع رابطه است، علامت گذاری می شود. در اینجا، صفر نشان دهنده ی “صفر”، یک نشان دهنده ی “یک (و فقط یک)” و ستاره نشان دهنده ی “چندین” است. همچنین علامت 0..1 نشان دهنده ی “از صفر تا یک” و علامت 1..* نشان دهنده ی “از یک تا چندین” می باشد.

به عنوان مثال هایی از این روابط، در شکل زیر هر دانشجوی تحصیلات تکمیلی یک پایان نامه دارد.

طراحی سیستم شی گرا با استفاده از UML

هر دانشجو می تواند در “از یک تا چندین” دوره یا کلاس درسی شرکت کند:

طراحی سیستم شی گرا با استفاده از UML

یک دانشجو به “از صفر تا چندین اتاق خوابگاه” تخصیص پیدا کرده است (بعضی از دانشجویان در هیچ اتاقی نبوده و اسم برخی از دانشجویان در یک یا چندین اتاق ثبت شده است):

طراحی سیستم شی گرا با استفاده از UML

یک دانشجو می تواند در چندین دوره ی داوطلبانه شرکت کند (این رابطه تفاوتی با رابطه ی *..0 ندارد):

طراحی سیستم شی گرا با استفاده از UML

نمودارهای کلاس حد پایین روابط وابستگی را محدود نمی کنند. به عنوان مثال، یک یک رابطه ی وابستگی می تواند به صورت 5..* تعریف شود. این شرط برای حد بالای رابطه نیز صادق می باشد. به عنوان مثال تعداد کلاسهایی که یک دانشجو می تواند در آنها ثبت نام کند، می تواند به صورت 5..10 باشد.

روابط جزء / کل:

این نوع رابطه زمانی استفاده می شود که یک کلاس به عنوان یک کل برای چندین کلاس دیگر مطرح باشد (کلاس های دیگر، جزئی از این کلاس بوده و کلاس کل سایر کلاس های جزء را شامل میشود). این نوع رابطه با خطی که یک لوزی در یک سمت ان است، نمایش داده می شود. (لوزی در سمت آبجکتی که کل می باشد، رسم می شود). شکل زیر مثالی از این روابط را نشان می دهد:

طراحی سیستم شی گرا با استفاده از UML

یک رابطه ی جزء / کل ممکن است برای اشیایی استفاده شود که شامل چندین بخش مجزا هستند. برای مثال یک سیستم کامپیوتری شامل کامپیوتر، پرینتر، نمایشگر و غیره می شود. در کل این نوع رابطه دارای دو دسته بندی کلی می باشد:

  • ادغام (Aggregation)
  • ترکیب (Composition)

ادغام: رابطه ی ادغام اغلب به صورت رابطه ی “دارد (Has a)” تعریف می شود. این رابطه نشان می دهد که آبجکت کل، ترکیبی از مجموعه بخش های (سایر آبجکت ها) آن می باشد. در مثال فوق که مربوط به سیستم ثبت نام دانشجویان است، دانشکده یک واحد درسی داشته و واحد درسی برای یک دانشکده است. در این نوع رابطه لوزی واقع در انتهای رابطه، خالی می باشد. این رابطه یک رابطه  ضعیف است، چراکه یک دانشکده ممکن است تغییر پیدا کرده و یا حذف شود، در حالی که واحد درسی بدون تغییر باقی مانده باشد. به عنوان مثالی دیگر از ضعیف بودن این نوع رابطه، می توان گفت که یک مجموعه ی کامپیوتر ممکن است وجود نداشته باشد ولی در سمت دیگر پرینترها و یا مانیتور آن هنوز وجود داشته باشند.

ترکیب: در رابطه ی ترکیب، آبجکت کل نسبت به آبجکت های جزء دارای مسئولیت بوده و بدین ترتیب یک رابطه ی قوی به حساب می آید (این نوع رابطه با لوزی تو پر نمایش داده می شود). در رابطه ی ترکیب، یک کلاس “همیشه شامل” یک کلاس دیگر بوده و در صورتی که عضو کل حذف شود، جزء ها نیز حذف خواهند شد. به عنوان مثال در یک سیستم دانشگاهی، بین واحد درسی و تکالیف یا بین واحد درسی و امتحانات رابطه ی ترکیب وجود دارد (اگر واحد درسی حذف شود، تکالیف و امتحانات نیز حذف خواهند شد).

استفاده از نمودارهای UML

UML مجموعه ای از ابزارهای کاربردی و مفید را برای طراحی و تحلیل سیستم ها در اختیار ما قرار می دهد. همانند سایر ابزارها، ارزش ابزارهای UML نیز به مهارت و تجربه ی تحلیل گران سیستم وابسته است و این ابزارها به خودی خود ارزش افزوده ای در زمینه ی طراحی و تحلیل سیستم ها ایجاد نمی کنند. روش UML این امکان را برای تحلیل گران سیستم و برنامه نویسان IT فراهم می نماید که پس از چندبار تکرار طراحی و تحلیل سیستم، به یک درک مشترک نیازمندیهای سیستم و پردازشهای مورد نیاز آن دست پیدا کنند.

گردآورنده مطالب و مولف: بهمن منافی              ویراستار:  سارا رهبر

تکنیک‌های تصمیم‌گیری چندمعیاره

در دهه هاي اخير توجه محققين معطوف به مدل‌هاي چند معياره MCDM (Criteria Decision Making Multiple) براي تصميم‌گيري هاي پيچيده گرديده است. در اين تصميم‌گيري‌ها به جاي استفاده از يك معيار سنجش بهينگي، ممكن است از چندين معيار سنجش استفاده گردد. به عنوان مثال فرض كنيد در يك مسأله حمل و نقل دريايي قصد داريم هم هزينه حمل را مينيمم كنيم و هم سوددهي را ماكزيمم و هم فاكتورهاي ايمني و واقعي و غيره را با در نظر گرفتن درجه اهميتشان به طور همزمان در نظر بگيريم. پر واضح است كه اين مسئله پيچيده اي خواهد شد كه توسط تكنيك هاي قبلي به راحتي قابل بررسي باشد لذا مدلهاي تصميم‌گيري هاي چند معياره پاسخگويي چنين مسائلي خواهد بود. لذا تصميم‌گيري را ميتوان از جهت ديگري نيز مورد بررسي قرارداد بالاخص وقتي كه مجبوريم معيارهاي مختلفي را مد نظر قرار دهيم بعنوان مثال در زمينه مسائل سازماني ، در انتخاب استراتژي يك سازمان معيارهائي از قبيل ميزان درآمد يك سازمان طي يك دوره، قيمت سهام بازاري، تصوير سازمان در جامعه ، و …. مي‌توانند مهم باشند و يا در زمينه مسائل دولتي، بخش حمل و نقل كشوري بايد سيستم حمل و نقل را به گونه اي طراحي كند كه زمان سفر ، تاخيرات، هزينه حمل و نقل و غيره حداقل شود.

اين مدلهاي تصميم‌گيري به دو دسته عمده تقسيم مي‌گردند:

1. مدلهاي چند هدفه يا (MODM/Multiple Objective Decision Making)

2. مدلهاي چند شاخصه يا (MADM/Multiple Attribute Decision Making)

توضيح اينکه مدل‌هاي چند هدفه به منظور طراحي و مدل‌هاي چند شاخصه به منظور انتخاب گزينه برتر استفاده مي گردند. بطور كلي مي‌توان تصميم‌گيري را از ديدگاه ديگري تحت عنوان تصميم‌گيريهاي چند معياره مورد بررسي قرار داد.

تصميم‌گيري چند هدفه ((MODM :

در اين مدلهاي تصميم‌گيري چندين هدف به طور همزمان جهت بهينه شدن ، مورد توجه قرار مي گيرند. مقياس سنجش براي هر هدف ممكن است با مقياس سنجش براي بقيه اهداف متفاوت باشد. مثلا يك هدف حداكثر كردن سود است كه بر حسب واحد پول سنجش مي‌شود و هدف ديگر حداقل استفاده از ساعات نيروي كار است كه بر حسب ساعت سنجش مي‌شود

شكلهاي ارزيابي يك تصميم‌گيري چند هدفه در يك تقسيم بندي كليMODM 

تکنیک‌های تصمیم‌گیری چندمعیاره

جهت مشاهده بزرگتر عکس، کلیک نمایید

همانطور كه مشخص است روشهاي ارزيابي وابستگي زيادي به زمان و نوع اطلاعاتي دارد كه از تصميم گيرنده كسب مي‌گردد (به عنوان يك آناليست). اين گونه اطلاعات همگي به منظور برآورد تابع مطلوبيت براي تصميم گيرنده است، به طوري كه از طريق بر كنش متقابل بين DM (تصميم گيرندهDecision  Maker ) و آناليست كسب مي گردند.

از اينرو آناليست براي ارزيابي يك مدل چند هدفه اي ممكن است به گونه هاي ذيل عمل كند :

الف. عدم دسترسي به كسب اطلاعات از DM :

در این حالت آناليست به اطلاعات تصميم گيرنده( مديريت ارشد يا…) دسترسي نداردو بايد بدون داشتن نظر تصميم گيرنده نقطه مطلوب تصميم‌گيري را تعيين كند . مناسب ترين روشهاي ارزيابي در اين وضعيت روشهاي مربوط به خانواده  L-Pمتريك است كه نيازي به كسب اطلاعات از تصميم گيرنده ندارند. در اين روشها مزاحمتي برايDM نيست اما آناليست بايد بتواند مفروضاتي را در مورد ارجحيت‌هاي DM در نظر بگيرد.

ب. با كسب اطلاعات اوليه از DM :

_ روشهاي موجود از تابع مطلوبيت و تابع ارزشي :

تئوري مطلوبيت براي تصميم‌گيري تحت شرايط عدم اطمينان بوجود آمده است. مطلوبيت از يك هدف يا شاخص مشخص كننده بيشترين درجه رضايت بخشي ممكن از آن هدف يا شاخص براي    تصميم گيرنده است بطوريكه او مشخص مي سازد كه رسيدن به كدام يك از اهداف برايش مطلوبيت بيشتري دارد. تئوري ارزش براي تصميم‌گيري در شرايط اطمينان است، يعني تصميم از بين نتايج قطعي حاصل از شاخص ها اتخاذ مي‌گردد.

_ روشهاي مربوط به اهداف حددار :

در استفاده از اين روشها ، تصميم گيرنده  بايد بتواند قبل از حل مساله نيز مي نيمم سطح لازم از هر هدف را براي تامين شدن مشخص نمايد.يعني چنانچه ممكن است يك يا چند مورد از اهداف مهمتر باشند، اما ساير اهداف نيز بايد داراي يك حداقل باشند يعني در يك سطح حداقلي ارضا شوند.

نقاط ضعف اينگونه روشها شامل :

1. راه حلهاي بدست آمده بستگي به دقت DM در ارائه اطلاعات موضعي دارد.

2. تضميني وجود ندارد كه راه حل مورد علاقه (مرجع) DM طي تعدادي محدود از سيكل هاي تعاملي متقابل به وجود آيد.

3. تلاش بيشتري از DM نسبت به روشهاي قبل در اين روشها مورد انتظار است.

مشخصاتي را كه يك روش مناسب تعاملي بايد داشته باشد به شرح ذيل مي باشد:

1. مينيمم اطلاعات مورد نياز از DM خواسته شود.

2. پروسه تصميم‌گيري براي DM ساده باشد، تعدادي راه حل هاي منطقي به DM معرفي شود و انتخاب هاي كمتري در هر مرحله از وي خواسته شود.

3. الگوريم بهتر است مشتمل بر مكانيزم برگشت به عقب براي DM بوده كه بتواند در راه حلهاي قبل تجديد نظر كند. زيرا وي ممكن است تغيير عقيده داده و به بصيرتهاي جديدي در طول تبادل نظر براي راه حل هاي حاصل از الگوريتم نائل آمده باشد.

4. تعداد انتقالات لازم به منظور دستيابي به يك راه حل مرجع و مناسب معقولانه باشد.

5. نوع قضاوت‌هاي خواسته شده از DM براي او آشنا باشد.

6. الگوريم براي حل مسائل موجود در مقياس بزرگ قابل استفاده باشد.

ج. با كسب اطلاعات بصورت تعاملي (كسب اطلاعات از تصميم گيرنده در حين محاسبات و در خلال حل مسأله)

_ روشهایي كه در آنها از اطلاعات عيني استفاده مي‌گردد :

در اين روشها DM بايد قادر باشد تعديل هاي ترجيحي خود را از اهداف موجود بيان دارد. يعني در طول حل مساله بايد بتواند تشخيص دهد كه كدام يك از اهداف برايش ارجحيت بيشتري دارد.

1. برنامه ريزي ساده تعامل از يك (SIMOLP) MOLP:

در اين الگوريتم يك مساله خطي چند هدفه ابتدا به صورت يك سري از مسائل برنامه ريزي خطي تك هدفه حل گرديده و سپس اوزان اهميت در هر انتقال با استفاده از اطلاعات ترجيحي گرفته شده از DM و يك تقريب خطي جديد از تابع ارزش نيز ارزيابي و بهينه مي‌گردد.

2. روش گراديان (يك روش حل غيرخطي و خطي است).

3. روش تبادل و جانشيني (SWT)

مزايا :

_ تعامل متقابل با DM نسبتا ساده است.

DM _ در هر دفعه فقط دو هدف را با يكديگر مقايسه مي‌كند.

_ مدل‌هاي خطي و مدل‌هاي غير خطي هر دو قابل حل با اين الگوريتم مي باشند.

_ مدل‌هاي ديناميك توسط اين الگوريتم قابل بررسي اند.

_ براي تصميم‌گيري گروهي نيز مناسب است.

4. روش استفاده از مقاصد رضايت­ بخش

اين روش تا حدودي شبيه به روشها مربوط به اهداف است ولي آناليست در اينجا با تعامل متقابل با DM مي‌تواند موجب بهبود بيشتري در راه حل نهائي گردد. DMدر اين روش سطوحي قابل قبول و عملي براي مقاصد اهداف مشخص نموده و سپس هدفي كه سطح مقصد آن كمترين رضايت بخشي را دارد تشخيص داده و آناليست بدان صورت به بهينه كردن هدف مذكور مي پردازد.

_ روشهايي كه تعديلات ترجيحي براي آنها به صورت ضمني برآورد مي‌شود:

در اين روشها اطلاعات عيني از DM خواسته نخواهد شد. دو مزيت اساسي در اين روشها چشمگير خواهد بود:

_ تصميم گيرنده در اين روشها نياز به قبول كردن يا نكردن سطحي مفروض از مقاصد را دارد كه در نتيجه اين امر بيشتر اعتماد به قضاوت مبادلات خواهد داشت.

_ دامنه مبادلات در اين روشها مشخص مي‌گردد در حاليكه اين دامنه در بسياري از الگوريتمهاي پيش نامشخص بوده است.

د. روشهاي مربوط به كسب اطلاعات از DM بعد از حل مسئله اوليه :

در اين روشها زير مجموعه اي از راه حل هاي موثر در پايان الگوريتم به DM معرفي مي‌شود كه او رضايت بخش ترين را انتخاب نمايد و همچنين به طور ضمني بتواند تعديلات اهداف را براي خود بسنجد يعني نظر DM و تعديلات ضمني او را در اين روشها بعد از ختم الگوريتم صورت مي پذيرد.

در اين روشها نيازي به تابع مطلوبيت نيست.

مدل‌هاي چند هدفه و احتمالي

اغلب ضرائب موجود از برنامه ريزي هاي يك هدفه و يا چند هدفه ثابت فرض مي‌شوند، با اين حال ممكن است، مثلا يكي از اهداف مساله تابعي از جريان نقدينگي در آينده باشد به طوري كه اين نقدينگي از اجراي پروژه هاي مختلف مورد انتظار خواهد بود.

چنانچه انحراف معيار (ريسك) براي ضرائب تصادفي از يك تابع هدف يكسان فرض شوند مي‌توان از اميد رياضي متغيرهاي تصادفي استفاده كرد و مساله مفروض را تبديل به يك مساله در شرايط مشخص نمود، ولي ممكن است ريسك را مستقيما درحل مساله به طريق زير دخالت داد.

ذيلاً دو نوع مدل احتمالي را در مسائل چند هدفه مورد نظر قرار مي دهيم:

1. احتمالي بودن فقط به ازاي يك يا چند تابع هدف از يك مساله چند هدفه

2. احتمالي بودن به ازاي توابع هدف و محدوديتهاي موجود از يك مساله مفروض

تصميم‌گيري گروهي

تعداد تصمیم گيرنده در يك مساله‌ی چند هدفه موجبات پيچيدگي را در حل مساله فراهم  مينمايد. فرض كنيم منحني هاي بي تفاوتي براي دو تصميم گيرنده واقع بر فضاي اهداف از يك مساله گروهي در دست است. مجموعه راه حل هاي موثر به گونه اي كه به ترتيب راه حل هاي ارجح از نظر DM1 و DM2 باشند در شكل زير مشخص گرديده است :

تکنیک‌های تصمیم‌گیری چندمعیاره

تصميم‌گيري چند شاخصه MADM :

مدل‌هاي MADM به منظور انتخاب مناسب‌ترين گزينه از بين M گزينه موجود به كار مي روند، ولي مدلهاي  MODMدر مقابل براي طراحي منظور مي‌شوند.

تصميم‌گيريهاي چند شاخصه اغلب در مواردي به كار مي روند كه در مساله‌اي خاص با چند شاخص مختلف از جمله شاخصهاي كمي و كيفي مانند: هزينه، درجه اهميت، ظرفيت، طول عمر، وجهه ملي و غيره به طور همزمان روبرو بوده و مطلوبيت هدف مساله در نظر گرفتن تمامي اين شاخصها به طور همزمان و يافتن گزينه اي است كه در آن برآيند مطلوبيت اين شاخصها بيشينه گردد. اغلب مسائلي كه در محيط عمل با آنها روبرو ميگرديم مسائل چند شاخصه ميباشند.

به طور مثال به ماتريس تصميم‌گيري ذيل جهت احداث يك پست اسكله توجه نمائيد :

تکنیک‌های تصمیم‌گیری چندمعیاره

A1 : پيمانكار داخلي

A2 : پيمانكار داخلي و خارجي به طور مشترك

A3 : پيمانكار خارجي

 در مسأله فوق فرض براين است كه اجراي اين پروژه مي‌تواند به پيمانكاران مختلف همان گونه كه ذكر شده واگذار گردد. هدف پيدا كردن بهترين گزينه مي باشد. يعني پيدا كردن پيمانكاري كه در مجموع با در نظر گرفتن همه شاخصها برآيند مطلوبيت بيشتري را حادث شود.

در ماتريس فوق ملاحظه مي‌شود كه از چهار شاخص موجود Xij دو شاخص (X4,X2) كيفي بوده و بقيه كمي مي باشند. بنابراين شاخص ها اغلب در مدلهاي MADM با مقياسهاي مختلف بوده و غالباً در تعارض با يكديگرمي باشند، در نتيجه گزينه اي كه بهينه بوده و ايده آل هر شاخص را تأمين نمايد در اغلب مواقع غير ممكن خواهد بود.بهترين گزينه در يك مدل MADM يك گزينه ذهني *A خواهد بود كه مهمترين ارزش از هر مشخصه موجود را تأمين نمايد.

يك گزينه *A در MADM ممكن است توسط دو نوع شاخص توصيف شود: شاخص كمي مانند (هزينه، ظرفيت، سرعت و غيره ) و شاخص كيفي مانند راحتي، زيبايي، انعطاف پذيري و غيره
مقياس اندازه‌گيري شاخص هاي كمي مي‌توانند با يكديگر متفاوت باشند (مانند هزينه به ريال در مقابل وزن به كيلو گرم ) و به اين دليل انجام عمليات اصلي رياضي قبل از بي مقياس كردن يا
يكسان سازي مقياسها مجاز نيست.

ارزيابي و بررسي مدلهاي MADM :

دو دسته عمده از روشهاي مختلف در پروسه كردن اطلاعات موجود از يك مسأله (MADM)، در ادبيات موضوع مطرح شده است: يك دسته از روش ها منشعب از مدلي مشهور به مدل غير جبراني (Compensatory Model) و دسته ديگر منشعب از مدلي معروف به مدل جبراني (Non-Compensatory Model) مي باشد.

تکنیک‌های تصمیم‌گیری چندمعیاره

مشخصات اجمالي روشها (در مدلهاي جبراني و غير جبراني):

مدل غیرجبراني : در اين مدلها مبادله بين شاخصها مجاز نمی باشد.

روش تسلط : خصوصيت بارز اين روش اين است كه در آن بي مقياس كردن شاخصها مورد نياز نمي باشد.

روش ماكسي مين (Max-Min) : وقتي با يك  DM محتاط روبرو هستيم ازاين روش استفاده مي كنيم.

روش ماكسي ماكس (Max-Max) : وقتي با يك DM خوش بين روبرو هستيم ازاين روش استفاده مي كنيم.

روش رضايتبخش شمول : در اين روش سطوح استانداردي براي هر شاخص از طرف  DM تعيين مي‌گردد و گزينه هاي قابل قبول و غير قابل قبول مشخص مي گردند.

روش رضايتبخش خاص : اين روش انتخاب يك گزينه يا كانديداي با استعداد استثنايي (حداقل از يك شاخص) را تضمين مي‌كند.يعني زماني كه يك شاخص براي DM  از اهميت فراواني بر خوردار است.

روش لكسيكوگراف : در برخي از موقعيتهاي تصميم‌گيري درجه اهميت شاخصها به صورت رتبه بندي توسط DM مشخص مي‌شوند .كه اين روش مي‌تواند روش مناسبي براي اين منظور باشد.  در اين روش :

_ فقط بخشي از اطلاعات موجود از ماتريس تصميم‌گيري به كار مي رود.

_ شاخصها بايد رتبه بندي شوند.

_ اين روش بعلت نياز كم به اطلاعات از طرف DM امروزه بيشتر مورد توجه مي باشد.

مدل جبراني : در اين مدلها مبادله بين شاخصها مجاز است. يعني ضعف يك شاخص ممكن است توسط امتياز شاخص ديگري جبران شود.

الف. زير گروه نمره‌گذاري و امتيازدهي : سعي بر برآورد يك تابع مطلوبيت به ازاي هر گزينه مي‌باشد كه از آنجا گزينه با بيشترين مطلوبيت برگزيده خواهد شد.

شامل روشهاي :

– مجموع ساده وزين

– مجموع وزين و رده‌بندي شده

– ساده وزين با تعامل متقابل

 ب. زيرگروه سازش : گزينه اي در روشهاي مربوط به اين زير گروه ارجع خواهد بود كه نزديكترين گزينه به راه حل ايده آل باشد.

شامل روشهاي :

 Linmap: در اين روش m گزينه و n شاخص از يك مساله مفروض به صورت m نقطه در يك فضاي n بعدي مورد توجه قرار گرفته و سپس نقطه ايده آل تشخيص داده شده و گزينه اي كه كمترين فاصله از ايده آل باشد انتخاب مي‌گردد.

Topsis : علاوه بر در نظر گرفتن فاصله يك گزينه از نقطه ايده آل مثبت فاصله آن از نقطه ايده آل منفي نيز در نظر گرفته مي‌شود.

MDS : براي كشف ساختار منفي از يك مجموعه از اطلاعات تجربي مي باشد. اين روش براي مواردي كه تعداد شاخص ها در يك MADM متعدد بوده و نسبت به يكديگر وابستگي داشته باشند بوده و متغيرهاي زير بنائي را مشخص مي نمايد.

براي مواردي كه از تصميم‌گيري كه تعداد شاخصها زياد بوده اكثراً كيفي و حتي تعدادي از آنها مبهم و نامعلوم باشد مناسب است.

ج. زير گروه هم آهنگ : خروجي آنها بصورت يك مجموعه از رتبه ها بوده بنحوي كه هماهنگي لازم را به مناسب ترين صورت تامين خواهد نمود.

ELECTRE : در این روش، از مقايسات غير رتبه اي و نیل از AK به AL استفاده می شود. هر چند AK ارجحیتی بر هم ندارند؛ اما آناليست ريسك بهتر بودن AK را بر AL مي پذيرد.

يک مثال برای آموزش روش TOPSIS :

فرض کنیم سازمان بنادر و كشتيراني در فاز جديد توسعه بندر شهيد رجايي جهت تجهيز اسكله كانتينري قصد خريد يك دستگاه گنتري را دارد. گنتري جرثقيل غول پيكري است كه در كنار اسكله بصورت ثابت قرار گرفته و از آن جهت تخليه و بارگيري كانتينرها از(به) كشتي به(از) اسكله استفاده مي گردد.

از آنجايي كه سرعت عمليات تخليه و بارگيري از اهميت فراواني در فرايند درآمدزايي بنادر و نيز رضايت مشتريان و شركتهاي كشتيراني برخوردار است لذا كيفيت، سرعت و ساير مشخصات گنتري بسيار حايز اهميت مي باشد. از سوي ديگر قيمت بالاي گنتري(حدود5،4 ميليون دلار)، تصميم گيري بهينه جهت خريد گنتري را از اهميت فراواني برخوردار مي سازد.

يعني تصميم گيري بنحوي كه كليه فاكتورها ومعيارهاي مختلف را به بهترين نحو در نظر گرفته و تامين نمايد. در اين قسمت معيارهايي (شاخصهايي) كه جهت خريد گنتري از سوي معاونت خريد سازمان بنادر مورد نظر قرار مي گيرد ارايه مي گردد :

تکنیک‌های تصمیم‌گیری چندمعیاره

با در نظر گرفتن معيارهاي فوق، رويكرد حل مساله بدين صورت خواهد بود:

1. محاسبه ارزش يكنواخت ساليانه خريد براي هر كدام از گزينه ها بعنوان يكي از معيارهاي اصلي (اقتصاد مهندسي).

2. تعديل تمامي معيارها به 6 معيار اصلي با استفاده از تكنيك دلفي براي 5 خبره (5 تصميم گيرنده اصلي).

3. تشكيل ماتريس نهايي وزين بي مقياس شده و حل نهايي مساله با استفاده از تكنيك TOPSIS.

حل مساله :

هدف : خريد بهينه يك دستگاه گنتري

گزينه ها: چهار شركت D,C,B,A

شركت A : يك شركت آلماني با سابقه خوب در ارايه تجهيزات با كيفيت بالا (اما در شرايطي قرار داريم كه از نظر مسايل سياسي مشكلاتي با كشور آلمان و بالتبع با اين شركت وجود دارد)

شركت B : يك شركت سوئدي.

شركت : يك شركت چيني.

شركت D : يك شركت جديدالتأسيس ايراني ( كه مسلماً خريد از آن از وجهه ملي بالايي برخوردار خواهد بود ).

مرحله اول : محاسبه ارزش يكنواخت ساليانه پروژه خريد براي هر چهار گزينه :

جدول زير نحوه محاسبه تمامي درآمدها و هزينه هاي هر كدام از گزينه ها را جهت محاسبه نهايي نشان مي دهد :

تکنیک‌های تصمیم‌گیری چندمعیاره

نحوه محاسبه :

درآمد ساليانه : تخليه و بارگيري هر كانتينر 100 دلار براي بندر درآمد دارد. هرچند كه اين درآمد ناشي از كليه فعاليتهاي بخشهاي مختلف ترمينال كانتينري بمانند فعاليت بار كشها و ريچ استاكرها و … مي باشد اما چون اين مقدار براي تمامي گزينه ها يكسان مي باشد لذا تفاوتي نمي كند كه اين درآمد را تنها متعلق به گنتريها بدانيم.

از طرف ديگر بر طبق قرارداد سازمان با مجري عمليات تخليه و بارگيري در ترمينال كانتينري (شركت تايد واتر) هر گنتري بطور متوسط بايد 500 كانتينر را در هر 24 ساعت تخليه و بارگيري نمايد. متوسط روزهاي سال را كه در آن كشتي براي تخليه و بارگيري هر گنتري وجود دارد 300 روز در نظر مي گيريم. ميزان كارايي هر گنتري را با استفاده از عملكرد گذشته و يا محاسبات كارشناسي بدست آورده و در محاسبات وارد مي نماييم.

ارزش اسقاطي، هزينه ساليانه و نرخ بهره بر مبناي مقادير و فرمولهاي اعلام شده از سوي شركت تايدواتر محاسبه گرديده است.

در ادامه با استفاده از تكنيك ارزش يكنواخت ساليانه (يكي از تكنيكهاي اقتصاد مهندسي) ميزان ارزش هر كدام از گزينه ها ( بعنوان يك فرايند مالي ) بدست مي آيد.

تکنیک‌های تصمیم‌گیری چندمعیاره

حال تمامي اين مقادير را بعنوان مقادير مربوط به يكي از معيارهاي تصميم گيري در ماتريس مربوطه قرار مي دهيم :

تکنیک‌های تصمیم‌گیری چندمعیاره

همانگونه كه نمايان است ماتريسي در اختيار است كه سطرهاي آن نشاندهنده گزينه‌هاي مربوطه (كه نهايتاً يكي از آنها بايد بعنوان گزينه بهينه انتخاب گردد) و ستونهاي آن نمايانگر معيارهاي مورد بررسي مي باشد.

اولين معيار همانگونه كه شرح داده شد مربوط به ارزش يكنواخت ساليانه مي باشد.

معيارهاي دوم تا پنجم مربوط به مشخصات مختلف گنتري مي باشد (كه در اينجا سرگروه هر كدام از معيارهاي مختلف در نظر گرفته شده است).

معيار ششم بنا بر تقاضاي سازمان در محاسبات مد نظر قرار گرفته است.

در مرحله بعد جهت تعيين وزن شاخصها و نيز جهت احتساب امتياز هر گزينه در شاخصهاي مختلف از تكنيك دلفي استفاده ميگردد. در مورد هر معيار و امتياز هر گزينه در هر معيار، 5 سطح ارزش گذاري تعيين مي گردد كه پاسخ دهنده بايد يكي از اين سطوح را بعنوان سطح مورد عقيده خويش تعيين سازد كه در ادامه براي هر سطح عددي را بعنوان امتياز به هر سطح تخصيص داده مي شود :

تکنیک‌های تصمیم‌گیری چندمعیاره

جدول فوق نتيجه نهايي تمامي اين اقدامات در مرحله اول مي باشد كه بر طبق آن امتياز هر گزينه در هر معيار بدست آمده است.

حال جدول فوق را با استفاده از فرمولهاي مربوطه بي مقياس و نرمالايز مي کنيم :

تکنیک‌های تصمیم‌گیری چندمعیارهتکنیک‌های تصمیم‌گیری چندمعیاره

در مرحله دوم استفاده از تكنيك دلفي وزن هر يك از معيارها در تصميم گيري نهايي بدست مي آيد. كه نهايتاً با ضرب ماتريس اوزان در ماتريس قبلي ماتريس بي مقياس وزين بدست مي آيد:

تکنیک‌های تصمیم‌گیری چندمعیارهتکنیک‌های تصمیم‌گیری چندمعیاره

حال با در اختيار داشتن ماتريس وزين بي‌مقياس شده محاسبات نهايي جهت تعيين گزينه مطلوب نهايي و يا رتبه‌بندي گزينه‌ها با استفاده از روش topsis انجام مي گيرد:

روش TOPSIS (روش مرتب­ سازي ترجيحات بر اساس مقايسه با حل ايده‌آل) توسط Hwang & Chen ارائه شد و با استفاده از نظريات Hwang & Yoon يک روش چند معياره براي شناسايي راه حل از گزينه‌هاي محدود بدست آمد. اصل اوليه انتخاب گزينه با کمترين فاصله از حل مثبت ايده‌آل و بيشترين فاصله از حل منفي ايده‌آل است. فرايندTOPSIS مي‌تواند بصورت گام‌هاي زير بيان شود:

1. محاسبه ماتريس نرمال شده تصميم. اين مقدار نرمال شده (nij) از رابطه زير محاسبه مي‌شود :

تکنیک‌های تصمیم‌گیری چندمعیاره

2. محاسبه ماتريس اوزان نرمال شده تصميم. اين اوزان نرمال شده vij از رابطه زير محاسبه مي‌شود :

تکنیک‌های تصمیم‌گیری چندمعیاره

3. تعيين حل ايده‌آل مثبت و منفي :

تکنیک‌های تصمیم‌گیری چندمعیاره

i= وابسته به معيارهاي سود

 =jوابسته به معيار‌هاي هزينه

4. محاسبه معيار فاصله : فاصله هر گزينه از حل ايده‌آل (حل ایده‌‌آل مثبت و حل ایده‌آل منفی) از فرمولهای زير محاسبه مي‌شوند.

تکنیک‌های تصمیم‌گیری چندمعیاره

5. محاسبه نزديکي با حل ايده‌آل. نزديکي گزينه Aj با در نظر گرفتن A+ تعريف مي‌شود :

تکنیک‌های تصمیم‌گیری چندمعیاره

6. رتبه‌بندي گزينه‌ها. ما حتي مي‌توانيم بصورت کاهشي گزينه‌ها را رتبه‌بندي کنيم.

اصل اوليه روش TOPSIS انتخاب گزينه‌اي است با کمترين فاصله از حل ايده‌آل مثبت و بيشترين فاصله از حل ايده‌آل منفي.

روش TOPSIS دو نقطه نظر را معرفي مي‌کند اما اهميت وابستگي فاصله از اين نقاط را در نظر نمي‌گيرد.

تکنیک‌های تصمیم‌گیری چندمعیارهتکنیک‌های تصمیم‌گیری چندمعیاره

حال جهت تحليل حساسيت نتايج بدست آمده، تغييري در وزن مربوط به معيار وجهه ملي داده مي شود كه مشاهده مي گردد تا چه اندازه معيار وجهه ملي و وزن مربوط به آن در اين مساله حساس بوده است. به نحوي كه نتايج تغيير اساسي مي نمايد :

تکنیک‌های تصمیم‌گیری چندمعیارهتکنیک‌های تصمیم‌گیری چندمعیارهتکنیک‌های تصمیم‌گیری چندمعیارهتکنیک‌های تصمیم‌گیری چندمعیاره

گردآورنده مطالب و مولف:   محمد بزازی              مشاور علمی: –                   ویراستاران:  ویدا محمدی، مرتضی محمدی

توسعه پایدار از منظر تفکر سیستمی

توسعه پایدار از منظر تفکر سیستمی

 در ادبیات اقتصادی در چند دهه اخیر تکیه بسیار زیادی بر واژه توسعه شده است و تعاریف، تعابیر و تفاسیر متعددی را برای آن بر شمرده اند. از اقتصاددانانی مانند سولو که به توسعه از منظر رشد اقتصادی نگاه کرده تا دانشمندان حوزه مدیریت مانند پیتر سینگه که  از منظر راهبردی طرح مساله کرده اند و توسعه و توسعه نیافتگی را جانشین علت نموده و توسعه نیافتگی را حاصل سه جز اقتصادی و غیراقتصادی یعنی پایین بودن سطح زندگی، پایین بودن سطح اعتماد بنفس و آزادی محدود می دانند. معنای توسعه هرچه که باشد در یک وجه اشتراک دارند و آن وجه اجتماعی مستتر در تعاریف متفاوت برشمرده شده برای آن است. شاید بتوان ادعا کرد که تفسیر واژه توسعه بدون بعد مردم و اجتماع بی معنی باشد. با فرض درست بودن این تفسیر نامتداول از واژه توسعه، می توان یکی از پرکاربردترین ترکیب های واژه توسعه را بررسی نمود. درست زمانی که بحران های زیست محیطی به یکی از بزرگترین معضلات کلانشهرهای صنعتی تبدیل می شد مفهوم توسعه پایدار نیز به موازات آن در حال شکل گیری بود. رشد سرشار سود بنگاه های اقتصادی در کشورهای توسعه یافته که به هر شیوه ممکن در جهت افزایش بهره وری اقتصادی گام بر می داشتند و در حال توسعه با سرعت نمایی بودند، یک چرایی بزرگ را در ذهن اندیشمندان ایجاد می نمود و آن توجه به اصل بقای وجود بود. پیش بینی روندهای زیست محیطی حاکی از تخریب سریع منابع زیست محیطی بوده که به تبع آن ایجاد مشکلات معیشتی ابنا بشر را نیز به همراه داشت. با به خطر افتادن زندگی بشر بر روی کره خاکی، بهره وری روز افزون اقتصادی، آینده ای جز نابودی برای مردم به همراه نداشت و تمرکز دانشمندان را به ترسیم آینده های بدیل متمرکز می نمود. توسعه پایدار اگرچه با توجه به مسایل زیست محیطی شکل گرفت اما دیری نپایید که مسایل اجتماعی، سیاسی و فرهنگی هم به عنوان محورهای اساسی مورد توجه اندیشمندان و پژوهشگران قرار گرفت. توسعه گران علم مدیریت با توجه به رهیافت های مدیریت استراتژیک در برنامه ریزی های کلان از توسعه پایدار به عنوان یک چارچوب بهره می برند.

در نتیجه موضوع توسعه پایدار در کنفرانس سازمان ملل متحد در زمینه محیط زیست و توسعه (UNCED-92) در شهر ریودوژانیرو (بعنوان اجلاس زمین) بطور گسترده‌ای مورد توجه قرار گرفت و بر اساس نتایج این اجلاس، اهداف اساسی مبتنی بر مفهوم توسعه پایدار بدین شرح در برنامه ریزی های کلان مورد توجه قرار گرفت:

  1. تجدید حیات رشد اقتصادی
  2. تغییر کیفیت رشد اقتصادی
  3. برآورده ساختن نیازهای ضروری اولیه
  4. اطمینان از سطح پایداری جمعیت
  5. حفاظت از منابع طبیعی و ارتقاء منابع
  6. جهت گیری مجدد دانش فنی
  7. محیط زیست و تصمیم‌گیری اقتصادی
  8. جهت گیری مجدد روابط اقتصادی و بین‌المللی
  9. اقدام در جهت مشارکتی ساختن توسعه

اقدامات و جهت گیری های برنامه ریزان و سیاست گذاران به هریک از اهداف اساسی تبیین می شوند و الویت بندی آن ها در برنامه اقدامی می تواند منجر به رهیافتهای متفاوتی برای حوزه اقدام گردد. تجدید حیات رشد اقتصادی به عنوان یک الزام در ادبیات کشورهای توسعه یافته ای که در بازارهای داخلی به مرز اشباع می رسیدند و نرخ سودآوری و ارزش افزایی به ثبات می رسید همراه با تغییر سیاست های اقتصادی، توجه به بازار اقتصادهای مبتنی بر دانش و دوستدار محیط زیست را بسیار پررنگ نمود و به تبع آن منجر به تغییرات اساسی در کمیت و کیفیت رشد شاخص های اقتصادی کشورها گردید. ظهور اقتصادی مبتنی بر دانش، منجر به بازنگری در تعاریف نهاده های بازار کار و سرمایه را ایجاب نمود و بنگاه های اقتصادی نوظهوری ایجاد شدند که به دانش به عنوان دارایی استراتژیک خود توجه می کنند. کشورهای در حال توسعه نیز به تناسب منابع دردرسترس، اقدام به بازتعریف مرزهای تولید اقتصادی نمودند و در بسیاری از اقتصادهایی که تجربه های سوسیالیستی و کمونیستی را پشت سر می گذاشتند به این نتیجه رساند که تامین نیازهای اولیه کشور می تواند از طریق ایجاد تعاملات سیاسی امن با سایر کشورها تامین شود و هزینه های سربار مترتب بر کشور را به میزان زیادی کاهش دهد. از سوی دیگر تغییر رهیافت دوره صنعتی شدن و مکانیزه شدن کارها منجر به کاهش نرخ بکارگیری نیروهای انسانی می گردید و کشورهایی مانند آلمان در نتیجه نرخ بالای اتوماسیون، پیری شدید جمعیت را تجربه می کردند. مرزهای اقتصاد دانش بنیان با نگاه سرمایه ای به نیروی انسانی و بازتعریف کار منجر به افزایش اهمیت مجدد نیروی انسانی به عنوان دارایی مولد و مکمل گردید و سیاست های دولت بر حفظ تعادل هرم جمعیتی را تقویت نمود. افزایش توجه به بکارگیری تکنولوژی های نوین در مقیاس صرفه اقتصادی، تحول شگرفی ایجاد کرد به نحوی که می توانستند با حجم بسیار کمتری از منابع، شاخص های اقتصادی بودن تولید را توجیه نمایند. علوم و دانش نیز تاثیرپذیری زیادی از نگاه سیستمی شکل گرفته به مقوله توسعه پایدار داشته اند و در بسیاری از موارد با اتکا به ایجاد روش ها و تکنیک های ترکیبی شاهد ایجاد طیف وسیعی از رشته های میان رشته ای و فرارشته ای بوده ایم. توجه به کاربردی تر کردن علوم و رشته های دانشگاهی بجای توجه صرف به رشته های محض در بسیاری از کشورهای در حال توسعه مانند هند منجر به توسعه رشته های مبتنی بر فناوری اطلاعات به عنوان موتور محرک توسعه پایدار کشور گردید. نگاه دولت ها و بنگاه هایی که در دهه 70  گوی رقابت را در صنعتی شدن از یکدیگر می رباییدند و حدی برای تخریب محیط زیست قایل نبودند به این نتیجه رساند که برای حفظ بقا، بایست به سمت تولید دوستدار محیط زیست با توجه به دانش به عنوان دارایی اصلی به عنوان یک الزام و نه صرفا یک پیشنهاد حرکت کنند. ظهور واژه هایی مانند تولید سبز، تکنولوژی سبز، زنجیره تامین سبز همگی مرهون این نوع تفکر بوده اند. کشورهای توسعه یافته به جهت توسعه پایدار به این نتیجه رسیدند که نمی توان کشوری ابرقدرت را در جزیره ای تنها ایجاد کرد، چرا که توسعه درونزا بدون توسعه برونزا عملا مسیری جز اضمحلال نخواهد داشت لذا بایست روابط بین المللی و اقتصادی پویا و باثبات با سایر کشورها در جهت حفظ منافع ایجاد نمود. باتوجه به اینکه توسعه اقتصادی بدون توسعه اجتماعی، زیست محیطی و بنیادی امکان پذیر نیست لازم است تا در تعریف اجتماع توجه بیشتری به عمل آید و مرزهای آن را فراملی و فرامنطقه ای تعریف نمود. شاید پر بیراه نباشد اگر ادعا کنیم که توسعه پایدار زمانی رخ می دهد که به صورت مشترک بین کشورهایی که دارای مزیت های رقابتی مشترک هستند رخ دهد.

نکته جالب توجه تمامی بررسی های صورت گرفته در این مقوله این است که چه در تعریف واژه توسعه به صورت محض و چه در تعریف توسعه پایدار بعد اجتماع بسیار کلیدی بوده و حائز  اهمیت است. لذا می توان نتیجه گرفت که در تمام سطوح بین المللی، ملی، منطقه ای و حتی استانی و شهری بایست توجه کرد که اجتماعی انجام شدن امور می تواند تاثیرات بسزایی در پایداری و ثبات هر سیستم و نظامی داشته باشد، لذا همواره باید در نظر داشت که در هر تغییر توسعه گرایانه ای، آیا سرمایه های اجتماعی لازم جهت حفظ و بقای تغییر را در نظر گرفته ایم یا خیر.

نویسنده: پویا نخجیرکان

تاثیرات و محدودیتهای سیستم های نوین اطلاعاتی در سازمان

تاثیرات و محدودیتهای سیستم های نوین اطلاعاتی در سازمان

مقدمه 
در این مقاله پیشرفتها، تاثیرات و محدودیتهای سیستم های اطلاعات مدیریت وتکنولوژی نوین سازمانی بحث خواهد شد. سیستم های اطلاعات و تکنولوژی پیشرفته سازمانی ، زمینه ارتقا توانایی مدیران برای هماهنگی و کنترل فعالیتهای سازمان و کمک در تصمیم گیری اثربخش را فراهم می کند. به موجب همین امر امروزه این ابزارها جزءاصلی هر ساختار سازمانی شده اند. سیستم های اطلاعات مبتنی بر کامپیوتر می توانندبه عنوان منبعی مطرح باشند که موجبات مزیت رقابتی سازمان را فراهم می کنند.
سازمانهایی که نتوانند خود را به سیستم های پیشرفته اطلاعاتی تجهیز کنند به احتمال زیاد از ضعف رقابتی برخوردار خواهند شد. در این مقاله چگونگی رشد سریع سیستم های اطلاعات کامپیوتری و اثرات آن بر ساختار سازمانی و مزیتهای رقابتی که آن ایجاد می کند، بررسی می شود. همچنین مشکلات اجرای موثر سیستم های اطلاعات مدیریت و محدودیتهای آن بحث خواهد شد.

تکنولوژی اطلاعاتی و ساختار سازمانی 
یکی از راههای کاهش سلسله مراتب سازمانی توسعه سیستم های اطلاعات مبتنی برکامپیوتر است . رشد سریع سیستم های اطلاعات کامپیوتری ، ساختارهای سلسله مراتبی سازمانی را مسطح نموده و آنان را به سوی عدم تمرکز و جریان افقی اطلاعات هدایت کرده است.

سازمانهای مسطح 
مدیران بااستفاده از دستاوردهای جدید ارتباطی ، سیستم های اطلاعات مدیریتی باکیفیت ، بهنگام ، مرتبط و کاملی را توسعه داده اند که موجبات کاهش نیاز به سلسله مراتب بلند سازمانی را فراهم کرده است . سیستم های نوین اطلاعاتی ، نیاز به وجودسلسله مراتب بلند در انجام وظایف را کاهش داده اند. مضافا براین ، برخلاف ساختارهای سنتی که هماهنگی و کنترل در آنها به کندی صورت می گرفت در ساختارهای مسطح “FLAT STRUCTURE”که مجهز به سیستم های نوین اطلاعاتی هستند، کنترل وهماهنگی به سهولت انجام می شود و همین امر موجب کاهش سلسله مراتب سازمانی شده است . برای مثال ; مشاهده می شود سازمانهای معروفی همچون ; IBM، بااستفاده ازسیستم های نوین اطلاعاتی ، به میزان زیادی نیاز مدیران به هماهنگی و کنترل در جریان تولید را کاهش داده اند.

جریان افقی اطلاعات 
بسیاری از سازمانهای موفق دنیا با طراحی و توسعه پردازشگرهای مرکزی کامپیوتری ، سرویس دهنده های خودکار “به کارکنان و مشتریان ” و به خدمت گرفتن سایرفناوریهای نوین کامپیوتری ، شبکه های کامپیوتری را در عرصه سازمان توسعه داده اند که می تواند به سرعت ، اطلاعات را انتقال دهد.
سیستم های پست الکترونیک ، توسعه برنامه هایی به شکل نرم افزار برای ایجاد مدارک و اسناد الکترونیکی ، ایجاد شبکه های ارتباطی داخلی و همچنین توسعه اینترنت ، انتقال اطلاعات ، را سرعت می بخشند. همه این موارد منتج به جریان افقی اطلاعات درون سازمان می شود.
توسعه شبکه های کامپیوتری در سازمان ، موانع سنتی که برسر راه جداسازی بخشهای مختلف سازمان وجود داشت را از میان برداشته و منجر به بهبود عملکرد،کارایی بیشتر، کیفیت بهتر، نوآوری و پاسخگویی مناسب به مشتری شده است .

سیستم های اطلاعاتی و مزیت رقابتی 
تکنولوژی اطلاعات می تواند وضعیت رقابتی سازمان را بهبود بخشد. درواقع ، تحقق مزیت رقابتی به توسعه و تطبیق سریع سازمان به چنین سیستم هایی بستگی دارد.به عنوان مثال ; سیستم های اطلاعات مدیریت مانند; سیستم های پشتیبان مدیریت وسیستم های پشتیبان تصمیم گیری ، می توانند اطلاعات بهنگام ، مناسب و سریعی را دراختیار مدیران قرار دهند تا آنها بتوانند با حداقل اشتباه ، تصمیم گیری کنند. مشابه همین ،توسط کاهش سلسله مراتب سازمانی که موجب بهبود کارائی و نهایتا مزیت رقابتی سازمان را فراهم می کند، تامین می شود. یک دلیل ساده برای افزایش کارایی در استفاده ازسیستم های نوین اطلاعاتی ، می تواند کاهش تعداد کارکنان مورد نیاز جهت اقدامات سازمانی باشد.
به کمک سیستم های نوین اطلاعاتی شرکتهای کداک و اینتل به ترتیب سلسله مراتب سازمانی خود را از 13 به 4 و از 10 به 5 سطح تقلیل داده اند. افزایش کارایی ، کاهش سلسله مراتب سازمانی ، از میان برداشتن موانع سنتی بین بخشهای مختلف سازمان ،افزایش کیفیت محصول ، نوآوری ، پاسخگویی بهتر به مشتریان و…. دستاوردهایی است که از به کارگیری و توسعه جریان افقی اطلاعات و شبکه های کامپیوتری حاصل شده است .
سیستم های نوین اطلاعاتی موجب توسعه سازمانهای مجازی ، تولیدات مجازی وسازمانهای مشتری گرا شده است . سیستم های اطلاعاتی و تکنولوژی پیشرفته به سازمانهااین اجازه را می دهد که بدون تحمل هزینه های فراوان سفارشهای دریافتی مشتریان را دراسرع وقت تحویل دهند. شرکت IBMنمونه فعالی در این رابطه است . مدیران IBMسیستم اطلاعاتی را توسعه داده اند که قادر است از طریق کامپیوترهای شخصی برای نیازهای مشتریان انفرادی سفارش قبول کند و آن را با حداقل هزینه انجام دهد.

موانع اجرا
سیستم های نوین اطلاعات مبتنی بر کامپیوتر علی رغم تمامی مزیتهای آن به آسانی در سازمان اجرا نمی شوند. مشکلات تکنولوژیک مقاومت از جانب کاربرها و مخالفتهای سیاسی درون سازمان ، از جمله عواملی هستند که اجرای آن را با مشکل مواجه می کنند.

مشکلات تکنولوژیک 
یکی از موانع اصلی تکنولوژیک در اجرای موفقیت آمیز سیستم های اطلاعاتی ،فقدان انسجام در استانداردهای تکنولوژیک است . تولیدکنندگان مختلف کامپیوتر وتجهیزات شبکه ها ممکن است از استانداردهای فنی متفاوتی استفاده کنند. برای مثال ;بخش پردازش اطلاعات کامپیوتر که توسط شرکت IBM تولید می شود از استانداردهای فنی متفاوتی نسبت به شرکت اپل برخوردار است . این استانداردهای متفاوت موجب ایجاد مشکل در منسجم کردن شبکه کامپیوتری سازمان می شود. یا می توان از مشکلی که در انتقال فایلها از کامپیوترهای شخصی اپل به کامپیوترهای شخصی که براساس استانداردهای مایکروسافت و یا اینتل طراحی شده اند، نام برد.

مقاومت از جانب کاربرها
مقاومت از جانب کاربرهای فردی موجب شکست در اجرای سیستم های اطلاعاتی در سازمان می شود. مطالعه ای در این زمینه نشان داده است که بسیاری از مدیران دراستفاده از سیستم های پشتیبان تصمیم گیری و مدیریت در حوزه کاری خود موفق نبوده اند. دلائل اولیه در عدم توفیق آنان در این راه عبارتند از: ترس از تکنولوژی ، عدم اعتماد نسبت به توانایی تکنولوژی و فقدان ستاد پشتیبانی مناسب در سازمان .
مقاومت از جانب کاربرها می تواند، به وسیله آموزش مدیران درباره ارزش سیستم های اطلاعاتی در کارشان و در دسترس قراردادن ستاد پشتیبانی کاهش یابد ومدیران را برای استفاده از این سیستم ها تشویق کند.

مخالفتهای سیاسی 
سیستم های اطلاعاتی می توانند توسط مسطح کردن سلسله مراتب و توسعه جریان اطلاعات به صورت افقی و میان وظیفه ای روش مدیریت سازمان را تغییر دهند. بسیاری از مدیران دریافته اند که این تغییرات ممکن است تهدیدی برای قدرت ، اقتدار و حتی امنیت شغلی آنها محسوب شود.
مدیران رده میانی نگرانند که گسترش سیستم های اطلاعات مدیریت مبتنی بر کامپیوتر،اقتدار آنها را به خطر اندازد. بنابراین آنها ممکن است در اجرای چنین سیستم هایی درسازمان مقاومت کنند. رئیس یک بخش وظیفه ای ممکن است به این خاطر نگران باشدکه توسعه شبکه های کامپیوتری در سازمان “که اطلاعات را به صورت میان وظیفه ای به جریان می اندازد” توانایی او را در کنترل جریان اطلاعات در داخل و خارج بخش محدود کند. اگر فقدان کنترل بر جریان اطلاعات اثرات منفی بر قدرت مدیر داشته باشد،به احتمال زیاد مدیر در اجرای سیستم های اطلاعاتی سنگ اندازی خواهد کرد.
تحقیقات نشان می دهد مدیرانی که بااهداف سیاسی مانع از اجرای سیستم های اطلاعاتی می شوند از چنین روشهایی استفاده می کنند:
منابع و اهداف را از پروژه “اجرای سیستم های اطلاعاتی ” منحرف می کنند;
انرژیهای در راستای پروژه را هدر می دهند;
نظارت مناسب و خوبی براجرای پروژه اعمال نمی کنند.

محدودیتهای سیستم های اطلاعاتی 
باوجود منافعی که سیستم های اطلاعاتی دارند آنها با محدودیتهایی نیز روبروهستند. ممکن است توسعه شبکه های کامپیوتری – که موجب ارتباطات الکترونیک می شوند – یا فقدان نیروی انسانی مناسب ، این محدودیتها را موجب شوند. همچنین برخی از انواع اطلاعات را نمی توان توسط سیستم های اطلاعاتی تهیه ، خلاصه و گزارش کرد.
در این راستا هنری مینتزبرگ اطلاعات فشرده را مورد توجه قرار داده است و بیان می کند آنان نیازمند هماهنگی و کنترل زیادی برای استفاده در تصمیمات هستند.مینتزبرگ معتقد است به علت اهمیت و عمق این اطلاعات انسجام و ترکیب آنها فقط درچارچوبهای کمی ، نتایج مناسبی را به وجود نخواهند آورد. به زعم ایشان ، چنین اطلاعاتی باید در محل توسط افرادی که درگیر مشکل هستند کشف و توسعه یابد.
اهمیت اطلاعات فشرده ، توافق بر این مطلب را تقویت می کند که ارتباطات الکترونیک باید پشتیبان ارتباطات رو در رو باشند نه جایگزین آن . برای مثال ; مشاهده ارقام کمی که توسط سیستم اطلاعات درباره ارزیابی عملکرد فرد تهیه شده ، می توانداشتباهاتی را به وجود آورد. درواقع ، در مورد قضاوت عملکرد افراد، تنها به ارقام کمی بسنده کردن ، ما را دچار مشکلات ارزیابی عملکرد خواهد کرد. مشکلات ارزیابی عملکردتوسط ملاقاتهای رو در رو در مسیر جمع آوری اطلاعات می تواند حل شود. مدیر ارشدشرکتی بیان می کند: “در شرکت ما استفاده از پست الکترونیک و سایر ابزارهای ارتباطی نتوانسته جایگزین بسیاری از ملاقاتهای افراد شود”. پست الکترونیک کانالهای ارتباطی بین افراد را توسعه می دهد اما بسیاری از ملاقاتها و روابط کاری را نه تنها نمی تواند حل کند بلکه ممکن است موجب ضعف در استحکام روابط و ایجاد سوء تفاهماتی بین افرادشود.

مدیریت سیستم های نوین اطلاعاتی 
مدیران می توانند برای سهولت در اجرای سیستم های اطلاعاتی به موارد ذیل توجه کنند. آنها باید لیستی از اهداف اصلی سازمان تهیه و سپس انواع اطلاعات اصلی که آنها رادر رسیدن به اهداف یاری می رساند، جمع آوری کنند. بعد از آن باید سیستم های اطلاعات موجود را از نظر میزان صحت ، قابل اعتمادبودن ، سرعت ، مرتبط بودن و مناسب بودن مورد تجزیه وتحلیل قرار دهند. سپس مدیران باید بررسی کنند که آیا منابع اطلاعاتی برای بهبود کارایی ، کیفیت محصول و یا خدمات ، نوآوری و پاسخگویی به مشتریان به خوبی عمل می کند؟ آیا سیستم های اطلاعاتی سازمان متبوع آنها از سوی رقبا به عنوان بنچ مارکینگ “BENCH MARKING” “ارزیابی برتر””1” شناخته می شود؟
وقتی این تجزیه و تحلیلها کامل شد، مدیران باید حمایت کارکنان را در توسعه سیستم های اطلاعاتی کسب کنند. مدیران می توانند با بیان اینکه این سیستم ها، موجب ارتقا عملکرد شغلی افراد و سازمان می شود، افراد را در پشتیبانی از آن ، متقاعد سازند.بعد از این مرحله ، مدیران بایدبرنامه های آموزشی مناسبی برای کارکنان تدارک ببینند ونشان دهند که سیستم های اطلاعاتی و تکنولوژی جدید می تواند به عنوان یک دوست درخدمت آنها عمل کند. بالاخره مدیران باید براین نکته تاکید کنند که سیستم های اطلاعات جایگزین ارتباطات رو در رو نخواهند شد و کارکنان همه سطوح سازمان در بحثی مستمردرباره چگونگی کشف بهترین تکنولوژی اطلاعات برای رسیدن به مزیت رقابتی ،مشارکت خواهند داشت .

نتیجه گیری 
1 – برای تصمیم گیری موثر، طراحی سیستم های اطلاعات مدیریت و اطمینان از کیفیت ،به روز بودن ، کامل بودن و مناسب بودن آنان لازم است ;
2 – مدیران باید سیستم های اطلاعاتی سازمان را به ابزارهای نوین و پیشرفته مجهز کنندزیرا در عصر ارتباطات استفاده از تکنولوژی های سنتی و قدیمی راه به جایی نخواهد برد;
3 – اجرای سیستم های نوین اطلاعاتی فرایند مشکلی است و مدیران ممکن است دراین راه با مشکلاتی همچون ; مقاومت از جانب کاربرها و مقاومتهای سیاسی در سازمان مواجه شوند;
4 – بهبود تکنولوژی اطلاعات یک اولویت در تمام سطوح عملکردی سازمان محسوب می شود;
5 – سیستم های اطلاعاتی می توانند مزیت رقابتی سازمان را افزایش دهند و همچنین موجب افزایش بهره وری ، کیفیت محصول و یا خدمات ، نوآوری و پاسخگویی به مشتریان را فراهم آورند.
بنابراین توسعه سیستم های نوین اطلاعاتی به عنوان ابزار مدیریت یک ضرورت اجتناب ناپذیر عصر حاضر است .

پی نوشت 
1 – برای بنچ مارکینگ “BENCHMARKING”معادلهایی همچون ; “ارزیابی مقایسه ای “،”محک زنی “، “مقایسه پردازی “، “مقیاس گذاری “، “الگوبرداری کلی “، “برتری سنجی ” و… درزبان فارسی پیشنهاد شده است ، اما نگارنده “ارزیابی برتر” را معادل مناسب تری برای آن تشخیص داده است . “بنچ مارکینگ و یا ارزیابی برتر عبارت است ، فرایند اندازه گیری دقیق عملکرد سازمان در مقابل سازمانهای الگو و نمونه در صنعت و خدمات “عمومی وخصوصی ” و استفاده از ابزارهای تحلیلی به منظور بهبود محصول ، خدمات ، عملیات ووضعیت هزینه است “.

(تهیه کننده: روح الله تولّایی)

تفکر سیستمی چیست ؟

تفکر سیستمی چیست ؟

تفکر سیستمی نوعی نگاه به جهان هستی و پدیده‌های آن است. این شیوه تفکر، روش‌شناسی مؤثری را برای سیستم‌های اجتماعی- فرهنگی در محیط آکنده از آشفتگی و پیچیدگی ارائه می‌دهد. در تفکر سیستمی، صرفاٌ به اجزاء و جزئیات یک سیستم نگاه نمی‌شود بلکه چگونگی تعامل بین اجزاء و نیز برهم‌کنش اجزاء و محیط بررسی می‌شود.

موانع و عواملی سبب می‌شود انسان‌ها از تفکر سیستمی دور شوند. تفکر سیستمی تفکری کل‌نگر است در حالی که تکیه صرف بر جزء‌نگری، امکان فهم الگوهای حاکم بر پدیده و سیستم را از بین می‌برد. تمرکز بر روی وقایع، و بویژه وقایع ناگهانی، باعث می‌شود انسان الگوی تغییرات درازمدت را که در پشت رخدادها نهفته است درک نکند. از این‌رو، منفی‌نگری و سرزنش کردن شرایط محیطی تشدید می‌‌شود و انسان خیال می‌کند چیزی در بیرون از سیستم سبب بروز مشکلات است، در حالی‌که تمامی اسباب و علل مسائل در درون سیستم نهفته است.

دام دیگر در این زمینه، تفکر دوگانه است که در آن، انسان با نوعی تحلیل ساده‌اندیشانه، به نگرش “صفر و یک” گرفتار می‌شود. این نگرش براساس پیش‌فرض‌ها و تصورات قبلی و قیود خودنهاده‌ای است که ذهن را در قالب‌های بسته نگه می‌دارد. این شرایط مستعد آن است که ذهن انسان به مسیر اشتباه رهنمون شود و به علائم، بیش از علل و یا به جای آن، توجه کند و به همبستگی ظاهری متغیرها استناد کند، در حالی‌که بین آنها هیچ‌گونه ارتباط علت و معلولی وجود ندارد.

تفکر سیستمی، در قالب کلیت و تمامیت سیستم دیده می‌شود و به‌این ترتیب از سطح به عمق و از جزء به کل گذر می‌شود.

نظریه سیستمی (General System Theory) چیست؟

۱- مقدمه

متاسفانه انسانها امروز، علی‌رغم داشتن اختیار و آگاهی، به درستی یکدیگر را درک نمی‌کنند. در بسیاری موارد خود ما، دیگران را به سوء‌نیت متهم می‌کنیم که این امر ریشه در سوء فهم دارد و ریشه این سوء مفاهمه را نیز باید در فقدان بنیانهای مشترک برای «ما» شدن جست؛ در صورتی که جامعه ما نیازمند «تفاهم» است و تفاهم نیازمند ابزار است، ما باید تلاش کنیم که ابزار مفاهمه تولید کنیم، تا به این وسیله به یکدیگر پیوند بخوریم.

امروز دانش بشر به طور عمده بر مبنای عقل جزءنگر شکل گرفته است و همین مساله قدرت درک بسیاری از مسائل را از او سلب کرده است. همچنین این موضوع «مفاهمه» را نیز مشکل کرده است، به دلیل اینکه با عقل جزءنگر، نمی‌توان ابزار مفاهمه تولید کرد(۱).

در این شرایط است که تفکر سیستمی می‌تواند راه جدیدی پیش روی ما بگشاید.

تفکر سیستمی، فرآیند شناخت مبتنی بر تحلیل (تجزیه) و ترکیب در جهت دستیابی به درک کامل و جامع یک موضوع در محیط پیرامون خویش است. این نوع تفکر درصدد فهم کل (سیستم) و اجزای آن، روابط بین اجزاء و کل و روابط بین کل با محیط آن (فراسیستم) است.

از آنجا که رفتار ما ریشه در نظام فکری ما دارد، کسی که دارای تفکر سیستمی است، با موضوعات نیز برخورد سیستمی می‌کند و در رفتارهای خود به دنبال تشخیص عناصر تشکیل‌دهنده موضوع و پیوندهای موجود میان این عناصر می‌گردد. به این ترتیب فردی که سیستمی فکر می‌کند تنها در جستجوی، مجموعه‌ای از ویژگیهای موضوع نمی‌گردد؛ بلکه تفکر سیستمی به او کمک می‌کند به مسائل به صورت جامع و نظام‌مند نگاه کند(۵).

سازمانهای ما برای تقویت جامع‌نگری در درون خود نیازمند تفکر سیستمی هستند، به دلیل اینکه تفکر سیستمی به مدیران کمک می‌کند تا ساختار، الگوها و وقایع را در پیوند با یکدیگر مورد بررسی قرار دهند و تنها به مشاهده وقایع اکتفا نکنند. علی‌رغم این‌که تفکر سیستمی دارای مزایای متعددی است، اما در بسیاری موارد، افراد نسبت به آن تمایلی ندارند.

این مساله چند دلیل دارد: نخست اینکه انسانها به صورت طبیعی تمایلی به ساختارشکنی ندارند و بیشتر ترجیح می‌دهند که در ساختارهای ذهنی گذشته‌شان باقی بمانند. دوم این‌که جوهره اصلی تفکر سیستمی توجه به روابط و تعاملات است. در تفکر سیستمی استفاده از فکر و ذهن بیش از به کارگیری چشم به عنوان ابزار دیدن، ضرورت دارد. بدین معنا که از طریق چشم و دیدن، تنها یک شیء یا ماده ملاحظه می‌شود، در حالی‌که با ذهن و نگاه کردن، قدرت مشاهده و درک روابط امکان‌پذیر می‌شود، بنابراین کسانی که روش تفکر سیستمی را انتخاب می‌کنند، ملزم به مشاهده مبتنی بر درک هستند و بدیهی است که این کار مستلزم تلاش و کوشش بیشتری است(۲).

باتوجه به گذشت شش دهه از حیات تفکر سیستمی به عنوان رویکردی نظری–کاربردی جای آن دارد که زمینه بالنده‌سازی و اعتلای این تفکر اثربخش در اداره جامعه و سازمان موردعنایت بیشتر مدیران و تصمیم سازان قرار گیرد.

۲.تعریف سیستم

تعاریف زیاد و متنوعی برای سیستم ارائه شده است که در زیر به بعضی از آنها اشاره می کنیم:

۱) سیستم، مجموعه‌ای از اجزا است که در یک رابطه منظم با یکدیگر فعالیت می‌کنند.
۲) سیستم، مجموعه‌ای از اجزای مرتبط است که در راستای دستیابی به ماموریت خاصی، نوع و نحوه ارتباط بین آنها بوجود آمده باشد.

۳) سیستم، مجموعه‌ای است از متغیرها که بوسیله یک ناظر انتخاب شده‌اند .این متغیرها ممکن است اجزای یک ماشین پیچیده، یک ارگانیسم و یا یک موسسه اجتماعی باشند(۶).

۴) سیستم، بخشی از جهان واقعی است که ما انتخاب و آنرا در ذهن خود به منظور در نظر گرفتن و بحث و بررسی تغییرات مختلفی که تحت شرایط متفاوت ممکن است در آن رخ دهد، از بقیه جهان جدا می کنیم.
۵)سیستم، مجموعه ای از دو یا چند عنصر [۱]است که سه شرط زیر را داشته باشد:

  • هر عنصر سیستم بر رفتار و یا ویژگیهای کل سیستم، موثر است (۱۲).

به عنوان مثال رفتار هر عضو از بدن انسان مانند قلب یا مغز می تواند عملکرد بدن انسان را به عنوان یک کل تحت تاثیر قرار دهد.

  • بین عنصر سیستم از نظر رفتاری و نوع تاثیر بر کل سیستم، وابستگی متقابل وجود دارد.
  • یعنی نحوه رفتار هر عنصر و نیز نحوه تاثیر هر عنصر بر کل سیستم، بستگی به چگونگی رفتار حداقل یک عنصر دیگر از سیستم دارد. به عنوان مثال در بدن انسان، نحوه رفتار چشم بستگی به نحوه رفتار مغز دارد. هر زیر مجموعه‌ای از عناصر تشکیل شود، بر رفتار کل سیستم موثر است و این تاثیر بستگی به حداقل یک زیر مجموعه دیگر از سیستم دارد. به عبارت دیگر اجزای یک سیستم چنان به هم مرتبط‌اند که هیچ زیر گروه مستقلی از آنها نمی‌توان تشکیل داد.

با استفاده از تعاریف فوق نتیجه می‌گیریم که هر سیستم، یک کل است و نمی‌توان آنرا به اجزای مستقل تقسیم نمود. زیرا ویژگیهای سیستم، در هیچ یک از اجزا بطور مستقل وجود ندارد. و اگر اجزا سیستم را از هم جدا کنیم، خاصیت خود را از دست می‌دهند. به عنوان مثال چشم به عنوان جزئی از بدن انسان، اگر از بدن جدا باشد، نخواهد دید(۸).

وقتی سیستم به اجزا مستقلی تقسیم شود، تعامل بین اجزا از بین می‌رود و سیستم خاصیت و تواناییهای خود را از دست می‌دهد. اگر اجزا یک موجودیت با یکدیگر تعامل نداشته باشند، تشکیل یک مجموعه می‌دهند نه یک سیستم. به عبارت دیگر، مشخصه مهم یک سیستم، تعامل و ارتباط است و ویژگیهای اصلی سیستم از تعامل اجزا بدست می آید نه از رفتار مستقل اجزا. به عنوان مثال اگر قطعات یک خودرو را به صورت منفک کنار هم قرار دهیم، تشکیل خودرو نخواهند داد(۴).

۳.تعریف بازخور

بازخور یکی از مکانیسمهایی است که در اغلب سیستمها موجود است. ترموستاتها ساده‌ترین دستگاههای مکانیکی هستند که با مکانیسم بازخور عمل می‌کنند. ترموستاتها با افزایش یا کاهش دما، اقدام به قطع یا وصل دستگاه می‌کنند. نظام بازخور در سیستمهای طبیعی نیز وجود دارد. موجودات زنده با دریافت نشانه‌های هشدار، رفتار خود را تغییر می‌دهند. به عبارت دیگر رابطه یک ارگانیسم زنده و محیط اطراف آن ارتباطی دو جانبه و مبتنی بر اصل بازخور است.

مکانیسم بازخور معمولا با مکانیسم کنترل همراه است. راننده‌ای که هدایت یک اتومبیل را بر عهده دارد، اطلاعاتی را از طریق حواس خویش از مسیر دریافت و با آن اطلاعات اتومبیل را کنترل می‌کند. بازخورهایی که راننده پیوسته از محیط می‌گیرد، او را در تصمیم هایش قبل از پیچاندن فرمان، کم و زیاد کردن سرعت، ترمز بموقع و … یاری می‌دهد.

به عبارت دیگر بازخور، فرایندی است که طی آن یک سیگنال، از زنجیره‌ای از روابط علت و معلولی عبور کرده تا اینکه مجددا بر خودش تاثیر بگذارد.

با توجه به نوع تاثیر مجدد، دو نوع بازخور وجود دارد:

۱)بازخور مثبت:

افزایش (کاهش) یک متغیر، نهایتا موجب افزایش (کاهش) بیشتر آن متغیر می‌شود.

۲)بازخور منفی:

افزایش (کاهش) در یک متغیر، نهایتا موجب کاهش (افزایش) آن متغیر می‌گردد(۳).

۴.محیط سیستم

محیط سیستم را عواملی تشکیل می‌دهد که در خارج از سیستم قرار می‌گیرند. شناسایی محیط و عوامل محیطی معمولا به سادگی انجام نمی‌گیرد. زیرا مرز سیستم با محیط، مرزهای ظاهری آن نیست. به عبارت دیگر، محیط، عوامل و اشیایی را شامل می‌شود که در رابطه با خود سیستم موثر و غیر قابل تغییرند.

تعریف محیط بستگی به ناظر و منظور دارد. به عنوان مثال، یک خانه، برای یک معمار با تمام اجزا، یک سیستم است. ولی برای مهندس مکانیک، سیستم حرارتی، یک سیستم و خانه محیط آن است(۲).

۵.اصول تفکر سیستمی

تفکر سیستمی، بسیار کاربردی بوده و نگرش انسان را نسبت به موضوعات تغییر می‌دهد. این تغییر نگرش و زاویه دید باعث می‌شود که نتایج متفاوت‌تری را به دست آوریم.

تفکر سیستمی یعنی دیدن موضوعات در قالب یک سیستم. به طور خلاصه سیستم به مجموعه ای از جزءهایی گفته می‌شود که با تعامل یکدیگر یک کل را بوجود می‌آورند و کل بدون هر جزء ناقص است. هر سیستم شامل ورودی، خروجی، پردازش و بازخورد می‌باشد(۱۰).

۵-۱.تفکر ترکیبی

طبق تفکر سیستمی، ویژگیهای مهم یک سیستم از تعامل بین اجزاء آن بوجود می‌آید نه از فعالیت جداگانه آنها. بنابراین وقتی سیستم را تجزیه می‌کنیم، ویژگیهای مهم خود را از دست میدهد. بنابراین سیستم، یک کل است که با تحلیل قابل درک نیست. در عصر ماشین، وقتی چیزی بخوبی کار نمی‌کرد، رفتار اجزاء آن بررسی می‌شد تا راه ایجاد بهبودی پیدا شود.

با توجه به نکته فوق، روشی غیر از تحلیل برای درک رفتار و ویژگیهای سیستم ضروری است. ترکیب[۲]نقص فوق را جبران نموده و برای تفکر سیستمی، یک موضوع کلیدی است. در واقع، تحلیل و ترکیب، مکمل هم هستند(۱۱).

۵-۲.گام تفکر ترکیبی

  1. وقتی می‌خواهید موضوعی را بررسی کنید، ابتدا سیستم کلی که دربرگیرنده موضوع فوق است، را مشخص نمایید. به عبارت دیگر، یک کلیت[۳] را شناسایی کنید که موضوع فوق، بخشی از آن است. به عنوان مثال، هنگام تفکر در مورد یک “دانشگاه” (به عنوان موضوع)، سیستم در برگیرنده آن، ممکن است “نظام آموزش عالی” یا “نظام آموزشی” در نظر گرفته شود .
  2. رفتار و ویژگی‌های سیستم کلی را بررسی نمایید .
  3. رفتار یا ویژگی‌های موضوع مورد مطالعه را با توجه به نقشها[۴] یا کارکردهای[۵] آن در سیستم کلی توضیح دهید(۷).

در تفکر سیستمی، توصیه می‌شود که ترکیب قبل از تحلیل انجام گیرد. در تفکر تحلیلی، چیزی که می‌خواهیم بررسی کنیم، بعنوان یک کل تجزیه می‌شود. ولی در ترکیب، چیزی که می‌خواهیم بررسی کنیم، بعنوان یک جزء از کلی که آنرا دربرگرفته، بررسی می‌گردد. اولی، حوزه مورد توجه محقق را تقلیل و دومی آنرا گسترش می‌دهد.

به عنوان مثال، تفکر تحلیلی برای تشریح دانشگاه شروع به تجزیه آن و رسیدن به عناصرش می‌کند. مثلاً از دانشگاه به دانشکده، به دپارتمان، به دانشجو، هیئت علمی و موضوعات درسی و … می‌رسد. سپس عناصر را تعریف و آنها را جهت رسیدن به تعریف دپارتمان، دانشکده و دانشگاه ترکیب می‌کند. برای مواجه با واقعیتها، هم ترکیب و هم تحلیل لازم است. تحلیل روی ساختار موضوع متمرکز می‌شود. تعیین می‌کند سیستمها چگونه کار می‌کنند. ترکیب برکارکرد متمرکز می‌شود. بنابراین تحلیل، دانش[۶] ایجاد می کند و ترکیب، درک[۷] را افزایش می دهد (درک از کل به جزء جریان دارد و دانش از جزء به کل). تحلیل به درون چیزها می نگرد ولی ترکیب از بیرون به آنها نگاه می‌کند.

در تفکر سیستمی اعتقاد بر این است که با بسط سیستم مورد بررسی، درک ما از آن افزایش می‌یابد. در عصر ماشین، به تعامل بین اجزاء درون سیستم توجه می‌شد. ولی تفکر سیستمی، علاوه برآن، به تعامل سیستم با محیط نیز توجه دارد و نیز به تعامل کارکردی[۸] بین اجزاء سیستم توجه می نماید(۸).

چرچمن[۹]، مفهوم فوق را اینگونه توضیح می‌دهد. در نگرش تحلیلی، معمولاً سیستم را با توجه به اجزاء تشکیل دهنده آن شناسایی نموده و تعریف می‌کنند . بعنوان مثال اگر از یک فرد عادی بپرسید اتومبیل چیست؟ جواب می‌شنوید ” اتومبیل وسیله ای است که چهار چرخ دارد و به کمک یک موتور حرکت می‌کند ” اگر از او بپرسید اتومبیل سه چرخه هم وجود دارد؟ اساس تعریف او به هم می‌ریزد.

تفکر مکانیکی به مواد تشکیل دهنده سیستم توجه دارد. ولی در روش سیستمها، توجه بیشتر به این نکته است که سیستم چه می‌کند تا اینکه از چه ساخته شده است. یعنی ابتدا مأموریت و چگونگی ارتباط و کنترل سیستم و ضوابط رفتاری آنرا شناسایی می‌کند. طبق دیدگاه فوق، تعریف اتومبیل چنین خواهد بود: اتومبیل وسیله نقلیه ایست برای انتقال تعداد معینی مسافر از یک نقطه به نقطه‌ای دیگر با توجه به زمان و هزینه تعیین شده. ( ابتدا یک کل که اتومبیل جزئی از آن است مد نظر قرار می گیرد)(۹).

۶.اصل تضاد

این یک اصل سیستمی است که اگر هر جزء سیستم را بطور جداگانه به گونه‌ای بسازیم که به کاراترین حد ممکن[۱۰]عمل کند، سیستم بعنوان یک کل، به مؤثرترین حد ممکن عمل نخواهد کرد. به عبارت دیگر، اجزاء سیستم را باید بگونه‌ای طراحی کرد که با یکدیگر جور شوند و هماهنگ با هم بطور موثر و کارا عمل کنند(۱۰).

مثال ۱: اگر از بین خودروهای سواری موجود ( انواع مدلها و مارک ها) برای هر یک از اجزاء مورد نیاز ماشین، بهترین آن جزء در بین کل ماشین‌ها را انتخاب و سپس این بهترین‌ها را مونتاژ کنیم، آیا ماشینی که بدست می‌آید، بهترین ماشین ممکن است؟ البته خیر ! حتی به یک اتومبیل که بتواند حرکت کند، هم نمی‌رسیم. زیرا اجزاء انتخابی با هم جور نمی‌شوند و حتی اگر فیت شوند، با هم خوب کار نمی‌کنند. عملکرد یک سیستم بیشتر بستگی به چگونگی تعامل بین اجزاء آن دارد تا به چگونگی عملکرد مستقل آنها ( از یکدیگر).

مدیران اکثراً طبق تفکر تحلیلی و مکانیستی عمل می‌کنند. یک مسئله را به چند بخش قابل‌حل و قابل مدیریت تجزیه نموده، سپس برای هریک بهترین حل را پیدا نموده و نتایج را با هم مونتاژ می‌کنند. اما می‌دانیم که مجموع بهترین جواب برای اجزاء، بهترین جواب برای سیستم نخواهد بود. به عنوان مثال، معمولاً فرض می‌شود بهترین عملکرد سیستم قابل تقلیل به بهترین عملکرد اجزاء آن بصورت منفرد و جداگانه است. بنابراین معیارهای اندازه گیری عملکرد اجزاء بگونه‌ای تعیین می‌شود که باعث تضاد[۱۱]اجزاء سیستم می‌گردد.

تقسیم‌بندی هر سیستم به اجزاء کوچکتر که بدون توجه به اصل تداخل و وابستگی متقابل آنها صورت می‌گیرد، یک تضاد فطری بین اجزاء آن سیستم بوجود می‌آورد، بهترین جواب برای هر یک از این اجزاء، لزوماً با بهترین جواب برای جزء دیگر هماهنگی و برابری نمی‌کند و در نتیجه تضادی با بهترین جواب برای کل سیستم پیدا می‌کند.

در اثر تقسیم تشکیلات سازمانی به چند فعالیت اصلی، یک فعالیت جدید بوجود می‌آید که وظیفه آن حل تضادهای بین این فعالیتها و محافظت منافع کل سیستم در مقابل منافع سیستمهای فرعی است. این وظیفه همان مسئولیت مدیریت عمومی[۱۲] است.

روش متداول و کلاسیک در تقسیم بندی تشکیلات سازمانی، معمولاً چهار فعالیت اصلی بوجود می‌آورد: تولید، فروش (بازاریابی)، مالی، پرسنل. که هر کدام از این فعالیتها خود یک سیستم فرعی است و هر کدام با ضوابط اجرایی ( توقعات و محدودیتها ) متفاوتی کنترل می‌شود که لزومآً با هم هماهنگی ندارد.

به عنوان مثال فعالیت کنترل موجودی محصول نهایی در یک سازمان را در نظر می‌گیریم. واحد تولید علاقمند به تولید بزرگ ( برای کاهش زمان Setup و قیمت تمام شده ) است. واحد فروش تمایل به کوچک بودن تولید دارد (بدلیل افزایش تنوع محصول و پاسخگویی به نیاز مشتری ). امور مالی می‌خواهد سرمایه مورد نیاز برای اداره سیستم حداقل شود و لذا علاقه‌مند به کاهش موجودی انبار است.

تئوری کلاسیک تشکیلات، این تضادها را به منظور کنترل مفید می‌داند و تصور می نماید که می‌توان از آنها برای سالم کردن تشکیلات استفاده کرد. ولی متأسفانه هرگز این تضادها به عنوان عامل کنترل مؤثر نبوده و فقط به صورت عامل ترمز کننده بکار رفته است. در عمل معمولاً یکی از مدیران از دیگران قویتر است یا به عللی به مدیرعامل نزدیک و این فرد راه حل سیستم فرعی خود را به بقیه تحمیل می‌کند. در این صورت، سودی که از این طریق بدست می‌آید، بیش از اندازه با ضرری که قسمتهای دیگر باید تحمل کنند، از بین میرود.

در اکثر مواقع مدیر عامل از بین یکی از سه مدیر تولید، فروش و مالی انتخاب می‌گردد و فاقد تجربه و اطلاعات لازم درباره کل سیستم است و مدیریت عمومی را از نظر گاه رشته خاص خود می‌نگرد و ناخودآگاه به صورت مدیر یک سیستم فرعی عمل می‌کند (۱۱).

۷.موانع تفکر سیستمی

موانع تفکر سیستمی متعددند. با این که فوائد تفکر سیستمی بر کسی پوشیده نیست، اما در عمل، به‌کار بستن تفکر سیستمی با موانعی روبروست. ریشه این موانع و عوامل را باید در نگرش و رفتار انسان‌ها جستجو کرد.

۷-۱.جزء‌نگری

جزء‌نگری در مقابل کل‌نگری قرار می‌گیرد. تفکر سیستمی مبتنی بر کل‌نگری است. جزء‌نگری محصول فرو رفتن در علوم تجربی است، بنابراین جزءنگری به‌خودی خود امر ناپسندی نیست و چه بسا در حوزه‌هایی از علوم ضروری نیز باشد. نکته در این است که تکیه صرف بر جزءنگری، امکان فهم الگوهای حاکم بر پدیده و سیستم را از بین می‌برد.

در سازمان‌ها نیز وضعیت چنین است. پرداختن به اجزاء و واحدها باعث می‌شود تا افراد و گروه‌ها به صورت جزیره‌ای فکر و عمل کنند و این کار گرچه ممکن است بهبود عملکرد برخی واحدها را نشان دهد اما به عملکرد کلی سازمان لطمه می‌زند. به همین سبب بزرگانی همچون «مایکل همر»، بر این باورند که ساختار وظیفه‌گرا برای سازمان‌های عصر حاضر پاسخگو نیست و فرآیندی عمل کردن، ضرورتی اجتناب ناپذیر است(۷).

جزءنگری باید با کل‌نگری همراه باشد. دیدن درختان از پایین باید با دیدن جنگل از بالا همراه باشد. هنر تفکر سیستمی، دیدن توام جنگل و درختان است یعنی دریافت اطلاعات کلی و جامع در عین این که جزئیات نیز مورد عنایت قرار دارند. تنها در صورت همزمان دیدن جزئیات و کلیات مسئله است که می‌توان پاسخی قوی به تغییرات و چالش‌های پیچیده داد.

بسیاری از مردم تصور می‌کنند تفکر سیستمی صرفا دیدن از بالاست، درست مثل بالگرد که می‌تواند «تصویر بزرگ» را ببیند و جنگل را از درختان تشخیص دهد. اما به تعبیر «مایکل پورتر»، یک جنگل از بالا تنها شبیه به یک سفره سبز رنگ دیده می‌شود. کسی می‌تواند جنگل را بفهمد که در آن قدم زده باشد. دیدن از بالا باید توسط دیدن از پایین پشتیبانی شود (۳).

از مضرات تفکر جزء‌نگر آن است که وقتی به یک مسئله نگاه می‌کنیم ذهن به‌سوئی می‌رود که بهترین راه‌حل‌را در همان محل جستجو کند، در حالی‌که به تعبیر راسل ایکاف: مسئله‌ها را باید بدون در نظر گرفتن مکان بروز آنها از جنبه‌های گوناگون مورد بررسی قرار داد. به عنوان نمونه، بهترین راه حل یک مسئله تولیدی در سازمان ممکن است از طریق یک تغییر در بازاریابی، یا به عکس، باشد(۱۳).

۷-۲.تمرکز بر وقایع

ما زندگی را به صورت مجموعه‌ای از رخدادها و وقایع می‌دانیم و برای هر اتفاق نیز یک دلیل روشن ارائه می‌کنیم. تمرکز بر روی وقایع، ما را از یافتن الگوی تغییرات درازمدت که در پشت رخدادها نهفته است محروم می‌سازد. عادت تمرکز بر وقایع و بویژه وقایع ناگهانی باعث می‌شود که انسان از درک تغییرات تدریجی عاجز بماند، در حالی که روند حرکت نظام هستی در ساحت‌های مختلف، تدریج و تکامل است.

داستان قورباغه‌ای که در درک افزایش تدریجی آب ناتوان است و همان مسئله باعث از بین رفتن او می‌شود معروف است. توجه و عکس‌العمل قورباغه تنها به وقایع ناگهانی معطوف می‌شود. این درست نظیر واقعیتی است که در جامعه انسانی وجود دارد و رسانه‌ها نیز بر آن دامن می‌زنند. گاه مرگ ناگهانی یک نفر چنان مورد توجه قرار می‌گیرد که زمینه‌های بروز و ظهور آن از دیده‌ها نهان می‌ماند. در مقابل، مرگ تدریجی هزاران انسان به دلیل مشکلات اقتصادی و بهداشتی و اجتماعی حساسیتی برنمی‌انگیزد.

تمرکز بر وقایع، از موانع توجه به تفکر سیستمی و توسعه آن است. این مسئله منجر به توضیح واقعه می‌شود اما انسان را از دریافتن الگوی تغییرات درازمدت که در پشت اتفاق مزبور وجود دارد بازمی‌دارد، در حالی که تحول، چه مثبت و چه منفی، یک‌شبه اتفاق نمی‌افتد. تمرکز بر رخدادهای منفرد و به‌ظاهر ناگهانی، سطحی‌نگری و ظاهربینی را در افراد و سازمان‌ها و جامعه دامن می‌زند.

به تعبیر دکتر دیوید هاوکینز، گزینش دلخواه به چیزی منجر می‌شود که متکی بر موقعیت است. به عبارت دیگر، این نوع نگاه به صورت مصنوعی، وحدت حقیقی را به قسمت‌های به‌ظاهر مجزا تجزیه می‌کند. این قسمت‌ها تنها در ظاهر دیده می‌شوند و واقعا از یکدیگر جدایی ندارند.

بنابراین در حالت خاصی قرار می‌گیریم که از «اینجا» و «آنجا» یا از «اکنون» در مقابل «بعد» سخن می‌گوئیم، یا اجزائی را از جریان زندگی به اختیار گزینش می‌کنیم که از آنها به عنوان «رخداد» یا «اتفاق» یاد می‌کنیم. یک نتیجه جدی این فرآیند ذهنی، ایجاد درک اشتباه از روابط علت و معلولی است. این سوء تفاهم، مشکلات و فجایع بی‌پایان انسانی را به بار می‌آورد(۱۴).

۷-۳.فرافکنی

یکی از موانع تفکر سیستمی نوعی منفی‌نگری و سرزنش کردن شرایط محیطی است. تفکر سیستمی به ما می‌آموزد که چیزی در بیرون از سیستم که مسبب بروز مشکلات باشد وجود ندارد. باید دانست که تمامی اسباب و علل مسائل در درون سیستم نهفته است و جزئی از آن به‌شمار می‌رود.

چه در سازمان و چه در اجتماع، اگر هر کس خود را فقط در شغل یا موقعیت خود معنا کند آنگاه قادر به درک اثر اعمال خود برروی موقعیت دیگران نخواهد بود(۱۳).

۷-۴.دام تفکر دوگانه

سیاه یا سفید دیدن پدیده‌ها مانع تفکر سیستمی است. نگرش «صفر و یک » و تفکر «یا این یا آن» به ایستائی تفکر می‌انجامد. این نوع تحلیل، نوعی ساده‌اندیشی است و با پیچیدگی‌های جهان کنونی منطبق نیست. کسانی که چنین عمل می‌کنند، بدون این‌که بخواهند، خلاقیت را نابود می‌کنند. غالبا فکر می‌کنند کار مطلوبی انجام می‌دهند اما به دام تفکر دوگانه‌ای که برای خود ساخته‌اند آگاه نیستند.

برخورد ساده‌انگارانه با دوگانگی، خلاقیت و نوآوری را از بین می‌برد. ایستا شدن تفکر موجب پدیدآمدن چارچوب‌های خودساخته می‌شود. این قالب‌های دوگانه باید شکسته شود. باید تفکری فراتر از دوگانگی داشت و «هم این و هم آن »را در نظر گرفت.

یک رخداد می‌تواند در یک زمان تاثیری مشخص در یک جنبه داشته باشد و در زمان دیگری تاثیری متفاوت بگذارد. هر رخداد، بسته به زاویه دید مشاهده‌گر، ممکن است معنا یا معانی متعدد داشته باشد. ممکن است حالتی وجود داشته باشد که متفاوت با همه حالات شناخته شده قبلی باشد(۱۱).

۷-۵.تفکر قالبی

گفته شده است که کودکان پیشرفت قابل ملاحظه‌ای در درک تفکر سیستمی دارند. بزرگسالان از طریق سیستم‌های رسمی آموزش، با تفکر خطی و قالبی خوگرفته‌اند و رهایی از این روش تفکر برای آنان دشوار است.

پیش‌فرض‌ها و تصورات قبلی، ذهن ما را تحت کنترل دارند. تشخیص این قیود خودنهاده هم مشکل است. به همین دلیل است که معمولا زمانی که یک راه حل معما به ما نشان داده می‌شود تعجب می‌کنیم.

معمای وصل کردن ۹ نقطه با چهارخط بدون این‌که قلم خود را از روی کاغذ برداریم نمونه‌ای از این نوع معماهاست که نشان می‌دهد تفکر ما در چارچوب جعبه‌ای از پیش تعیین شده، محصور شده و به آسانی نمی‌توانیم خارج از آن جعبه فکر کنیم. به عبارت دیگر، ما در حل مسائل مرز سیستم مورد نظر را به‌درستی تعیین نمی‌کنیم(۱۲).

۷-۶.توجه به علائم به جای علل

ریشه بسیاری از ناتوانائی‌های ما در شرایط پیچیده، گم کردن حلقه علیت و دیدن فقط قسمتی از آن است. سیستم‌های پیچیده انسانی دو مشخصه بسیار مهم دارند: علائم و علل. منظور از علائم، نشانه‌ها و شاخص‌هایی است که نشان‌دهنده مسئله و مشکلی در سیستم است. علل و اسباب، آن زیرساختی در سیستم است که بیشترین سهم و مسئولیت را در پذیرش نشانه‌ها و علائم، یا به عبارت دیگر مشکل سیستم، برعهده دارد و اگر شناخته شود می‌توان از طریق آن تغییرات، بنیادی و پیشرفت واقعی در سیستم بوجود آورد.

بسیاری از ما تصور می‌کنیم که علت بوجود آمدن یک مسئله الزاما با نشانه‌های آن در کنار یکدیگرند و با مشاهده این عوامل می‌توانیم علل را بیابیم. نگرش سیستمی به ما می‌گوید برای فهمیدن مشکلات اساسی لازم است به مسائلی فراتر از اشتباهات فردی و یا اقبال نامساعد بپردازیم. باید از وقایع و شخصیت‌ها بالاتر رفت. باید به عمق ساختاری پی برد که اعمال افراد و شرایط را به گونه‌ای شکل می‌دهد که رویدادی اتفاق می‌افتد(۱۴).

۷-۷.تفکر تحلیلی

اصول تفکر در عصر ماشین، آنگونه که «رنه دکارت » تشریح کرده، عمدتا بر این پایه بود که هر مشکل یا موضوعی را تا حد امکان باید به اجزاء کوچکتر تجزیه کرد. این روش تفکر، «روش تحلیلی »است، که تنها یک نوع روش تفکر محسوب می‌شود. تفکر فقط تحلیل نیست. در تفکر سیستمی از روش «ترکیبی» استفاده می‌شود. به عبارت دیگر، تفکر سیستمی چرخه‌ای از تجزیه و ترکیب است.

استفاده و اتکاء صرف به روش و تفکر تحلیلی مانع بزرگ تفکر ترکیبی و سیستمی است. جنبه منفی تفکر تحلیلی آن است که وقتی سیستم را تجزیه می‌کنیم ویژگی‌های مهم خود را از دست می‌دهد. سیستم، یک کل است که با تحلیل قابل درک نیست. بهتر است ترکیب قبل از تحلیل انجام شود. در تفکر تحلیلی، چیزی که می‌خواهیم بررسی کنیم به عنوان یک کل تجزیه می‌شود ولی در ترکیب، چیزی که می‌خواهیم بررسی کنیم به عنوان یک جزء از کلی که آن را دربرگرفته بررسی می‌شود(۱).

۷-۸.توجه به کمیت

توجه صرف به عدد و رقم از موانع تفکر سیستمی است. توجه به اندازه یا تعداد، مقوله‌ای است که به تعبیر «راسل ایکاف»، به «رشد» مرتبط است نه «توسعه» در حالی که تفکر سیستمی یک تفکر توسعه‌گرا است. او بین توسعه و تفکر سیستمی رابطه‌ای معنادار می‌جوید که در نهایت به بهبود کیفیت زندگی و چگونگی استفاده انسان از توانائی‌ها و دارائی‌ها و افزایش شایستگی‌های خود می‌انجامد. رشد، افزایش در تعداد یا اندازه است اما توسعه، افزایش در شایستگی است(۷).

  1. نتیجه گیری:

«تفکر سیستمی» نوعی نگاه به جهان هستی و پدیده های آن است. این شیوه تفکر، روش شناسی مؤثری را برای سیستم های اجتماعی فرهنگی در محیط آکنده از آشفتگی و پیچیدگی ارائه می‌دهد. در تفکر سیستمی، صرفاً به اجزاء و جزئیات یک سیستم نگاه نمی‌شود بلکه چگونگی تعامل بین اجزاء و نیز بر هم کنش آنها و محیط، بررسی می‌شود.

موانع و عواملی سبب می شود انسان‌ها از تفکر سیستمی دور شوند. تفکر سیستمی تفکری کل نگر است در حالی که تکیه صرف بر جزء نگری، امکان فهم الگوهای حاکم بر پدیده و سیستم را از بین می‌برد. تمرکز بر روی وقایع و بویژه وقایع ناگهانی، باعث می‌شود تا انسان الگوی تغییرات درازمدت را که در پشت رخدادها نهفته است، درک نکند. از این رو، منفی‌نگری و سرزنش کردن شرایط محیطی تشدید می‌شود و انسان خیال می‌کند چیزی در بیرون از سیستم سبب بروز مشکلات است، در حالی که تمامی اسباب و علل مسائل در درون سیستم نهفته است.

دام دیگر در این زمینه، تفکر دوگانه است که در آن، انسان با نوعی تحلیل ساده اندیشانه، به نگرش «صفر و یک» گرفتار می‌شود. این نگرش بر اساس پیش فرض‌ها و تصورات قبلی و قیود خودنهاده‌ای است که ذهن را در قالب‌های بسته نگه می‌دارد. این شرایط مستعد آن است که ذهن انسان به مسیر اشتباه رهنمون شود و به علائم، بیش از علل و یا به جای آن، توجه کند و به همبستگی ظاهری متغیرها استناد کند، در حالی که بین آنها هیچ گونه ارتباط علت و معلولی وجود ندارد. تفکر سیستمی، در قالب کلیت و تمامیت سیستم دیده می‌شود و به این ترتیب از سطح به عمق و از جزء به کل گذر می‌شود.

در این مقاله، ضمن تشریح مؤلفه‌های تفکر سیستمی، به بررسی مهم ترین «موانع» آن در جنبه‌های جزء نگری، تمرکز بر وقایع، فرافکنی، دام تفکر دوگانه، تفکر قالبی، توجه به علائم به جای علل، تفکر تحلیلی و توجه به کیفیت پرداخته شده است.

منابع و ماخذ:

  • ابن خلدون، عبدالرحمن(۱۳۶۴). “مقدمه ابن خلدون”، ترجمه: گنابادی، م . پ، تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب.
  • ایکاف، راسل(۱۳۸۸). بازآفرینی سازمان”، ترجمه: تقی ناصر شریعتی و همکاران. تهران: سازمان مدیریت صنعتی.
  • ایکاف، راسل(۱۳۸۰). “برنامه‌ریزی تعاملی”، ترجمه: خلیلی، س،تهران: نشر مرکز.
  • بینش، مسعود(۱۳۸۵). با اندیشمندان عرصه مدیریت. تهران: سازمان مدیریت صنعتی.
  • بینش، مسعود(۱۳۸۷). “فکر بهبود”، تهران: مرکز آموزش و تحقیقات صنعتی ایران.
  • پورتر، مایکل(۱۳۸۴). “استراتژی رقابتی”، ترجمه: مجیدی، ج و مهرپویا، ع، تهران: نشر رسا.
  • سنگه،پیتر(۱۳۷۵). “رقص تغییر”، ترجمه: مشایخی، ع و همکاران، تهران: آریانا.
  • سنگه،پیتر(۱۳۸۳). “پنجمین فرمان”، ترجمه: کمال هدایت، ح و روشن، م، تهران: آریانا.
  • قراچه داغی، جمشید(۱۳۸۹). “روش شناسی سیستم‌ها”، ترجمه: سلطانی و حقیقت ثابت.
  • کالینز، جیم(۱۳۸۶). “از خوب به عالی، ترجمه: سپهرپور، ن، تهران: پیک آوین.
  • مختاری، قاسم(۱۳۸۷). “مقدمه‌ای بر تفکر سیستمی”، ویرایش پنجم. تهران:
  • هریس، ریچارد(۱۳۸۹). “هنر برنامه‌ریزی کوانتمی”، ترجمه: بینش، م و مهذب، س،تهران: مرکز آموزش و تحقیقات صنعتی ایران.
  • Gharajedaghi,(2011). “system thinking; managing chaos and complexity”, 3th.ed, MK.

Howard Gardner (2009). “Five minds for the future”, Harvard Business School Pres

[۱] . element

[۲] . Synthesis

[۳] . whole

[۴] . roles

[۵] . functions

[۶] . knowledge

[۷] . understanding

[۸] . Functional interaction

[۹] . Churchman

[۱۰] . Efficient

[۱۱] . Conflict

[۱۲] . General management

(تهیه کننده مقاله : خانم هدی ولی‌پور زند)